فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود نمایشنامه جن زدگان اثر هنریک ایبسن pdf
خانم آلوینگ: رگینه باید از این خونه بره، خیلی هم فوری، مثل روز روشنه که… کشیش ماندرش: بله، البته. خانم آلوینگ: ولی کجا؟ درست نیس که بفرستیمش… کشیش ماندرش: کجا؟ معلومه دیگه خونه پدرش. خانم آلوینگ: گفتین کجا؟ کشیش ماندرش: خونه پدر… یعنی انگستراند پدرش…؟ اما، ای بابا، چطور همچین چیزی ممکنه خانوم؟
علی رغم همه اوصافی که دادین احتمالش هست که اشتباه کرده باشین. خانم آلوینگ: بدبختانه هیچ جای اشتباه برامون نموند. یوهانه مجبور شد اعتراف کنه… آلوینگم نتونست انکارش کنه، اینه که جز سرپوش گذاشتن روش کار دیگهای نمیشد کرد. کشیش ماندرش: بله کار دیگهای نمیتونستین بکنین خب. خانم آلوینگ: دختره رو بلافاصله جواب کردیم. پول خوبیم گرفت که لام تا کام حرفی نزنه.
از شهر که رفته، خودش ترتیب بقیه امورو داده. دوباره رفته سراغ یار غارش نجار انگستراند. گمونم حالیش کرده که دستش پره. یه داستانم براش سرهم کرده راجع به یه خارجی که اون تابستون با قایق تفریحیش اومده بوده اینجا. بعدش اون و انگستراند بی معطلی ازدواج کردن. اِ، خودتون که عقدشون کردین.
کشیش ماندرش: اما ماجرای حاملگی رو چطور سرهم…؟ خوب خاطرم هست، انگستراند اومد تا ترتیب مراسم عقد رو بده. حسابی نادم بود و خودش رو برای معصیتی که اون و معشوقش مرتکب شده بودن ملامت میکرد. خانم آلوینگ: بله معلومه که باید گناهو به گردن میگرفت. کشیش ماندرش: اما عجب دغلیه این آدم! یعنی با منم! حقیقتاً این رو از یاکوب انگستراند انتظار نداشتم.
حتماً حسابی جلوش در میام. حالا میبینیم. تازه قباحت و شناعت همچین رابطهای رو بگین! آدم برای پول… این دختره چقدری پول گرفته بود؟ خانم آلوینگ: اون قدری بود که به چشم بیاد. کشیش ماندرش: تصورش رو بکنین… آدم برای شندر غاز ناقابل بره و با یه زن فاسد ازدواج کنه! خانم آلوینگ: پس راجع به من چی میگین. منم رفتم با یه مرد فاسد ازدواج کردم.
کشیش ماندرش: اِ… لعنت بر شیطون! این چه حرفیه میزنین شما! یه مرد فاسد؟ خانم آلوینگ: یعنی میگین وقتی برای عقد رفتیم کلیسا، آلوینگ از یوهانه که رفت زن انگستراند شد پاکتر بود؟ کشیش ماندرش: درست، اما این دو مورد زمین تا آسمون فرق دارن. خانم آلوینگ: خیلی هم فرقی ندارن… مگه بگیم قیمتامون فرق میکرد. یکی دو میلیون ناقابل در برابر کل دارایی.
کشیش ماندرش: چطور میتونین دو چیز کاملاً متفاوت رو با هم مقایسه کنین؟ گمونم شما به دل خودتون مراجعه کردین و با نزدیکانتون مشورت کردین. خانم آلوینگ: (به او نگاه نمیکند) فکر میکردم اون وقتا متوجه شده بودین. چیزی که بهش میگین دل، واله و شیدای کی بود. کشیش ماندرش: (با لحنی خوددار) اگر ذرهای از این ماجرا بو برده بودم، هر روز خدا مهمون خونه شوهرتون نمیشدم.
خانم آلوینگ: به هر حال واقعیتش اینه که به دل خودم هیچ رجوع نکردم. کشیش ماندرش: خب با بستگان نزدیکتون که مشورت کردین لابد. با مادر و خاله هاتون… به حكم وظيفه. خانم آلوینگ: آره درسته. سه تاییشون نشستن برام حساب کتاب کردن. وای، خیلی محشره که چطور رک و پوست کنده گفتن دیوونگی محضه یه همچین پیشنهادی رو رد کنیم.
- حجم فایل : 20 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 99 ص