فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب آخرین قارون اثر اف اسکات فیتز جرالد pdf
یک هفته بعد، شاداب و سرحال مثل صبحگاهان، رفتم که او را ببینم. یا شاید هم خودم این جوری فکر می کردم؛ وقتی ویلی آمد دنبالم، لباس های سوارکاری ام را پوشیدم تا بروم و وانمود کنم از صبح زود بیرون بوده ام. گفتم «امروز صبح می خواهم خودم را بیندازم زیر چرخ های ماشین استار.» او گفت «همین ماشین چه طور است؟ این یکی از بهترین ماشین های مورت فلیشیکر است که آن را دست دوم فروخته است.»
لفظ قلم گفتم «خوابش را ببینی. در شرق (امریکا) همسر داری.» «ماجرای من و او دیگر تمام شده. تو یک برگ برنده ی مهم داری سسليا: ارزیابی ات از خودت. فکر میکنی اگر دختر پت بردی نبودی، کسی به تو نگاه می کرد؟» ما مثل قدیم ندیم ها، از این جور توهین ها ناراحت که نمی شدیم هیچ، حتا اظهار نظر یک نفر همسن و سال خودت ارزش و اهمیت چندانی هم نداشت. آنها به تو میگویند که باهوش باش، همه می خواهند به دلیل پولت با تو ازدواج کنند، یا تو به آنها چنین چیزی را می گویی. این طوری همه چیز آسان تر می شود.
واقعا؟ ما که این طور میگفتیم. رادیو را روشن کردم. ماشین با سرعت پیش می رفت و صدای لورل کنیون پخش می شد که داشت ترانه ی قلبم چون تندر میتپد را می خواند. نمی توانستم باور کنم که حق با ویلی باشد. من خصوصیات خوبی داشتم – البته غیر صورتم که زیادی گرد بود – و پوستی داشتم که همه را وسوسه می کرد لمسش کنند. پاهای خوش فرمی هم داشتم و مجبور نبودم سوتین ببندم. طبیعتی شیرین و دلچسب نداشتم، اما ویلی کی بود که بخواهد به من سرکوفت بزند؟ پرسیدم «فکر نمی کنی باهوشم که می خواهم صبح بروم؟»
- حجم فایل : 37 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 261 ص