فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب ادامه بده اثر رینبو راول pdf
تو ملاقات کننده داشتی! و بهم نگفتی. پنه لوپه دستاشو به کمرش زده و ایستاده، کاملا مطمئنم که اگه بز چوب دستی اش رو نگرفته بود، کلی ورد آسیب رسان روی من اجرا می کرد. دستش رو به سمت بز تکون میده و میگه: «به اون گفتی؟ ولی به من نگفتی؟» میگم: «مادر اون بود.» میگه: «آره؛ ولی اون اینجا نبود.» – می خواستم بهت بگم، پنی؛ ولی بعدش اون برگشت و همه چی پیچیده شد. بز میگه: «الان ما داریم بهت میگیم.» پنی میگه: «ما؟! از کی تا حالا شما دوتا شدین ما؟!» با صدای تقریبا بلندی میگم: «ما، ما نیستیم!» بز دستاش رو بالا میبره و خودشو روی تختش می اندازه و میگه: «شماها واقعا أسكلين.»
پنی به من میگه: «و از کی تا حالا جنابعالی تبدیل شدی به پریز برق جادو که هر جادوگری دلش خواست دوشاخه اش رو بزنه بهت ؟» میگم: «نمی دونم. قبلا این کارو نکرده بودم.» میگه: «الان دوباره انجامش بده.» و خودشو پرت میکنه روی تخت من که کنارم قرار داره. – پنی نه؛ دلم نمی خواد بهت آسیب بزنم. دست منو روی شونه اش میذاره و میگه: «سيمون، تصور کن با قدرت تو و افسونهای من چیکار میتونیم بکنیم. میتونیم تا وقت شام کار “هام درام” رو تموم کنیم… و بعد این همه حرص رو از بین ببریم و صلح رو برقرار کنیم.» بز با صدایی آهنگین از روی تختش میگه: «تصور کن اگه جادوگر بفهمه توی حیاط مدرسه اش به انرژی هسته ای داره چیکار میتونه بکنه.»
آب دهانم رو قورت میدم و به دیوار نگاه می کنم. دست پنی می افته. باید اعتراف کنم که اصلا علاقه ای ندارم به جادوگر (یا هیچ کس دیگه ای.) بگم که امروز چیکار کردم. همین که نمی تونم قدرتم رو کنترل کنم به اندازه ی کافی بد هست. دیگه نمیخوام ک؟ از کنترل خارج بشه. پنی دستشو روی دست من که روی تخت قرار داره میذاره. آروم میپرسه: «ورد خاصی بود؟» میگم: «نه. من فقط… نیرومو القا کردم.» – نشونم بده. بر روی یکی از آرنج هاش بلند میشه که تماشا کنه. چشمهام روی چشم های پنی قفل میشه. میگه: «من بهت ایمان دارم.» – این معنی اش این نیست که ممکنه بهت آسیب نزنم. پنی شونه هاش رو بالا می اندازه و میگه: «درد یه چیز موقتیه.»
- حجم فایل : 77 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 589 ص