دانلود کتاب ارباب کمان نقره ای اثر دیوید گمل Pdf

فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.

دانلود کتاب ارباب کمان نقره ای اثر دیوید گمل Pdf

خانه ی افعی ها از آنچه زاندر تصور میکرد بزرگتر بود. چهار ساختمان بسیار بزرگ به شکل مربع دور حیاطی ساخته شده بود که در وسط آن محراب آسکالا فوس قرار داشت. مردم همه جا بودند، زنها با جامه های سبز بلند مردان ملبس به نیم تنه های سفید کاهنین با رداهای مواج آبی و طلایی و جمعیت حاجت مندانی که جلوی سه میزی که نزدیک محراب قرار داشت صف کشیده بودند. هر کدام از افراد توی صف هدیه ای حمل میکردند.

عده ای کبوترهای سفید در قفس، در دست داشتند. دیگران عطر یا هدیه هایی از مس یا نقره آورده بودند. زاندر میدید که به هر یک قطعه ای پاپیروس چهارگوش داده میشد که هر زن یا مرد آن را به طرف لبانش میبرد سپس در ظرف کاهن بزرگی کنار میز مسي می انداخت. زاندر شگفت زده میان جمعیت چرخید در اطراف باغ گشت زد، سپس تصميم گرفت به اتاقش باز گردد. اما به هیچوجه نمی دانست اتاقش کجاست. هر چهار ساختمان دقیقاً یک شکل به نظر میرسیدند.

به یکی وارد شد راهرویی را دنبال کرد و خودش را در اتاقی وسیع و مدور یافت. تندیس خدایان در تاقچه های دیوار قرار داشت. پای هر کدام از مجسمه ها جام نقره ی بزرگی گذاشته بودند و منقلی کوچک از زغال های درخشان آنجا بود. او پیکره دیمیتر، الهه ی باروری را تشخیص داد، زیرا سبدی پر از ذرت در یک دست داشت و در دست دیگرش نوزاد پرسفون که از سینه اش شیر می خورد. بقیه را تشخیص نمیداد. هوا آغشته به بوی کندر بود و او دو کشیش را دید که هر کدام به سوی یکی از مجسمه ها رفتند.