
پیش نمایش
دانلود کتاب استادان بسیار، زندگی های بسیار اثر برایان ال. وایس pdf
یه شب که بیخواب شده بودم، شروع کردم به ورق زدن کتابی که اسمش یه جور عجیبی برام سنگین بود.
«استادان بسیار، زندگیهای بسیار»
با خودم گفتم: اینم یکی دیگه از اون کتابای شبهمعنویه که قراره برات قصه بگه تا دلت آروم شه.
ولی نبود.
اولین چیزی که توجهم رو جلب کرد، این بود که نویسندهش یه روانپزشک علمگراست. دکتر برایان وایس.
نه یوگیه، نه پیشگو، نه راهب. فقط یه آدم که یه چیز عجیبی توی مطبش اتفاق افتاده.
و من، تو همون صفحات اول، افتادم توی یه مسیر که واقعاً آمادهش نبودم.
معرفی کتاب – روانپزشکی که با گذشته زندگی نکرده، ولی بهش برگشته
دربارهی نویسنده
برایان ال. وایس، متخصص رواندرمانی بالینیه. سالها رئیس بخش روانپزشکی بیمارستان Mount Sinai در فلوریدا بوده.
آدمی منطقی، با تحصیلات کلاسیک پزشکی، نه اهل عرفان، نه خرافهپرست.
همه چیز از یه بیمار به اسم “کاترین” شروع شد.
زنی با اضطرابهای شدید، ترسهای بیمنطق، و خاطراتی که از این زندگی نبودن.
دربارهی کتاب
کتاب «استادان بسیار، زندگیهای بسیار» نه یه رمانه، نه یه پژوهش علمی.
یه روایت مستند از جلسات هیپنوتراپی دکتر وایسه که طی اون، کاترین به زندگیهای گذشتهاش برمیگرده.
و نه فقط اون. گاهی، صدایی که ازش حرف میزنه، دیگه کاترین نیست. بلکه انگار یه منبع دیگهست. چیزی فراتر.
اونها خودشونو «استادان» مینامن.
و وایس، قدمبهقدم درگیر مکالماتی میشه که باورهاش رو به لرزه درمیاره.
اولین مواجهه – شک، ترس، و یه جور کشش پنهان
چی شد که این کتابو باز کردم؟
یه شب از اون شبهایی بود که مغزت نمیذاره بخوابی.
پای حرف دوستی نشسته بودم که با یه قطعیت عجیبی میگفت:
“خاطرات زندگی قبلیم رو یادم میاد.”
منم مثل هر کسی که ذهن منطقی داره، اول خندیدم. ولی ته خندهم یه چیزی بود. یه کنجکاوی کوچیک.
چند روز بعد، این کتابو پیدا کردم.
اسمش عجیب بود، ولی همون لحظه یه حسی گفت: امتحانش کن.
ساختار کتاب – داستانی واقعی یا واقعیتی داستانی؟
چطور جلو میره؟
کتاب، روایته. نه تئوری، نه اثبات علمی.
صفحه به صفحه، جلسات هیپنوتراپی کاترین رو ثبت کرده.
هر جلسه، یه برش از یه زندگیه:
گاهی یه زن مصری، گاهی یه دختر هلندی، گاهی یه بردهی سیاهپوست.
همهش با جزئیاتی عجیب. با ترسهایی که بیدلیل توی زندگی فعلیش وجود دارن.
مثلاً ترس از آب که برمیگرده به غرق شدن در یه زندگی قبلی.
استادان چی میگن؟
در بعضی لحظات، کاترین دیگه فقط خودِ گذشتهش نیست.
یه صدای آروم و سنگین میگه:
“ما فقط وسیلهایم. وظیفهی ما آموزش دادنه. و شما هم هنوز خیلی چیزها رو نمیدونین.”
وایس سعی میکنه سؤال بپرسه.
ولی استادان، همیشه فقط به اندازهای جواب میدن که باید بدونی. نه بیشتر.
واکنش من – باور یا تردید؟
جایی بین عقل و شهود گیر افتاده بودم
راستش، بعضی جاها با خودم گفتم: اینا ساختگیه. یه جور تلقینه.
ولی بعدش یه چیزی از درونم گفت: اگه فقط یه درصدش واقعی باشه چی؟
اگه واقعاً ترسهام، عقدههام، و حتی عشقی که نمیفهمم چرا اینقدر عمیقه، ریشه تو یه زندگی دیگه داشته باشه چی؟
تو سکوت مطلق شب، یه جمله از استادان هنوز تو ذهنم میچرخید:
“رشد، فقط از درک میاد. نه از دانستن.”
من نمیدونستم. ولی داشتم حس میکردم.
نکاتی که این کتاب رو متفاوت میکنه
چرا این فقط یه کتاب معنوی دیگه نیست
-
نویسندهش پزشکه، نه عارف
-
هیچجای کتاب نمیگه باید باور کنی
-
روایته، نه تبلیغ
-
بین سکوتهای علم و نجواهای روح گیر کرده
-
تجربهایه که قضاوت رو سخت میکنه، چون زیادی شخصیه
برای چه کسانی مناسبه؟
اگه اینا رو تجربه کردی، این کتاب باهات حرف میزنه
-
ترسایی داری که هیچ ریشهای توی زندگیت نداره
-
آدمهایی توی زندگیت هستن که حس میکنی از قبل میشناختیشون
-
تو خلوتت با مرگ حرف میزنی
-
یه حس ناتموم بودن داری، انگار این اولین بارت نیست که این زندگی رو داری
چند سوالی که بعدش تو سرت میمونه
سؤالایی که نه وایس جواب داد، نه من
-
اگه زندگی قبلی داریم، چرا فراموشش میکنیم؟
-
استادا کیان؟ چرا فقط گاهی حرف میزنن؟
-
آیا تجربهی ما فقط یه مرحلهست؟ یا خود آگاهی هم مرحله داره؟
-
اگه مرگ پایان نیست، پس چی میشه اگه فرار نکنیم ازش؟
تجربهی خوندن – شبیه یه خواب با چشمان باز
بعضی کتابها رو میخونی که بفهمی.
بعضیا رو میخونی که حس کنی.
این یکی، یه جوریه که نمیفهمی کی تموم شد، ولی یه چیزی ازش باهات میمونه.
یه شب، بعد از تموم شدنش، داشتم به یه دوستی پیام میدادم. یه حس قدیمی ازش اومده بود سراغم.
نوشتم: «نمیدونم چرا، ولی حس میکنم قبلاً توی یه جای دیگه، یه جور دیگه همدیگه رو دیدیم.»
فرستادم.
و خودمم موندم تو اون حس.
حرف آخر – شاید فقط قراره بدونی که نمیدونی
برایان وایس اینو نگفت، ولی حسش تو تمام صفحات کتاب هست:
ما همیشه فکر میکنیم جواب میخوایم.
ولی شاید فقط نیاز داریم یکی بگه: بله، حست درسته. تنها نیستی.
این کتاب جواب نمیده.
ولی یه جور همراهیه.
یه جور گوش دادن بیکلام.
و شاید تو یه شب، یا تو یه جلسه رواندرمانی، بالاخره اون چیزی رو بشنوی که تمام عمر منتظرش بودی.
- حجم فایل : 24 مگابایت
- فرمت : pdf
- تعداد صفحات : 162 ص