فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب بی گناه اثر دیوید بالداچی pdf
رابی پس از پیاده کردن جولی، در دل ترافیک حدود ۲۵ دقیقه دیرتر به دانلی رسید. اجساد را برده بودند، اما منطقه پر از خودروی پلیس بود. کنار خیابان خودروی فرماندهی اف بی آی به چشم می خورد. به احتمال زیاد از شب گذشته آنجا بودند. گزارشگران متعددی حضور داشتند. روزنامه نگارها دسته دسته ایستاده بودند. رابی با نشان دادن پلاک و کارت شناسایی از میان همه مانع ها و راهبندهای پلیس عبور کرد. گزارشگرها با صدای بلند از او سؤال می کردند. ونس جلوی رستوران رابی را ملاقات کرد.
شتاب زده و آشفته به نظر می رسید. رابی نمی توانست ملامتش کند. حق داشت. رابی پرسید: «به همه چیز تسلط داری؟» کاری نکن که سرت داد بکشم.» رابی به دنبال ونس وارد دانلی شد. کارشناسان فدرال و مأموران اف بی آی با لباس های سرمه ای با جدیت مشغول کار بودند. « آخرین آمار تلفات را دارید؟» دو تن از مجروحان دیشب در بیمارستان مردند. با این حساب جمع کشته شده ها به شش نفر رسید. ممکن است باز هم کسانی را از دست بدهیم.» تو گفتی دی اچ اس و امپی دی موی دماغت شده اند؟»
راستش را بخواهی دخالتشان فروکش کرده. کاسه کوزه شان را جمع کرده اند و رفته اند.» «خبر خوبیه.» ونس به رابی نگاه کرد. «تو در این زمینه کاری کردی؟» رابی دستش را بالا برد. «اگه اف بی آی نتواند با آن عظمتش کاری بکند، واحد خدمات پژوهش های جنایی چه کاری از عهده اش ساخته است.» بله، همینطوره.» به نظر می رسید که ونس متقاعد نشده است. دیگه چه خبر؟» خودروی اس یو وی را در فاصله یک مایلی اینجا پیدا کردیم. حق با تو بود.
به طور کامل ضدگلوله بود.» «صاحبش چه کسی بود؟» دولت آمریکا» رابی با خودش گفت با این حساب من درست می گفتم. بلومن اشتباه می کرد، اما اطلاع از این موضوع به جای اینکه حال او را بهتر کند، بدتر کرد. کدام واحد؟» خدمات محرمانه.» رابی به ونس نگاه کرد. از یکی از پارکینگ های آنان بیرون آورده شده بود.» چه جوری؟ این پارکینگ ها در همه مدت ۲۴ ساعت و در هفت روز هفته محافظت می شوند.»
- حجم فایل : 96 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 270 ص