پیش نمایش
دانلود کتاب تجربه ی اوج اثر میهالی چیکسنت میهای pdf
وقتی که فعالیتی بسیار جذاب است، توجه کافی برای پرداختن به گذشته یا آینده یا هر محرک دیگری که موقتاً نامربوط است باقی نمیماند. یکی از موارد شایان توجهی که در تجربه ی اوج از آگاهی حذف میشود “خود” است، چراکه در زندگیِ معمول زمان زیادی را صرف فکر کردن درباره آن میکنیم. یک کوه نورد این جنبه از تجربه خود را چنین توصیف میکند: در این هنگام احساس ذن به من دست میدهد…
احساسی شبیه مراقبه یا تمرکز؛ و تنها به دنبال یک چیز هستم: تمرکز ذهن. البته این امکان وجود دارد که نفس خود را به روشهای مختلف با صخره نوردی درآمیزید اما این کار لزوماً روشنی بخش نیست. اما هنگامی که همه چیز خودکار پیش میرود، گویی این امر تجربهای آزاد از نفس است یا نوعی حالت بیخودی است؛ به گونهای است که بدون آن که فکر کنم یا کار خاصی انجام دهم، کار درست را انجام میدهم.
خودش اتفاق میافتد. با این حال احساس تمرکز بیشتری دارم. یا به قول اقیانوس نورد مشهور: «شخص خود را فراموش میکند، همه چیز را فراموش میکند، تنها چیزی که میبیند بازی قایق با دریا است. بازی دریا در پیرامون قایق، و هر چیزی که با این بازی ارتباط ندارد کنار گذاشته میشود.» گاهی اوقات حس میکنیم که از جهان اطراف خود جدا نیستیم و با محیط خود احساس یگانگی میکنیم.
خواه این محیط کوه باشد یا یک گروه. یکی از اعضای دارو دسته موتورسواران ژاپنی که همراه با صدها موتورسوار دیگر در خیابانهای کیوتو میخروشیدند چنین میگوید: وقتی که احساس همهی ما هماهنگ میشود، متوجه چیزی میشوم. در هنگام موتورسواری در آغاز با هم هماهنگ نیستیم اما اگر کار خوب پیش برود، همه ما با هم احساس همدلی میکنیم. چگونه بگویم؟ وقتی که ذهنهای ما یکی میشود، در چنین زمانی لذتبخش ترین زمان ماست.
وقتی که همه ما یکی میشویم، من متوجه چیزی میشوم. ناگهان با خود میگویم «وای ما یکی هستیم و با خود فکر میکنم اگر تا جایی که میتوانیم سرعت بگیریم، موتورسواری فوق العادهای خواهیم داشت. لحظهای که متوجه میشویم پیکری واحد شده ایم و همه باهم به سرعت بالا میرسیم فوق العاده است.» این تبدیل شدن به یک تن که نوجوان ژاپنی آن را به روشنی توصیف کرده یکی از ویژگیهای خیلی عینی تجربه ی اوج است.
افراد این احساس را عیناً همچون احساس رهایی از گرسنگی و درد توصیف میکنند. این تجربه بسیار با ارزش است اما همچنان که بعداً خواهیم دید خطرات خاص خود را دارد. اشتغال ذهنی با خود، انرژی روانی را مصرف میکند. چراکه در زندگی روزمره غالباً احساس تهدید میکنیم. هر زمان که تهدید شویم نیاز داریم که تصویر خود را به آگاهی بیاوریم تا متوجه جدی بودن تهدید و نحوهی مواجهه با آن شویم.
برای مثال اگر در حال راه رفتن در خیابان متوجه شویم که کسی با نیشخند به ما نگاه میکند، طبیعی است که بلافاصله احساس نگرانی کنیم: آیا مشکلی وجود دارد؟ آیا مسخره به نظر میرسم؟ آیا به طرز راه رفتنم میخندند یا اینکه صورتم لکه دارد؟ صدها بار در روز، آسیب پذیریمان به ما یادآوری میشود و هر دفعه که اتفاق میافتد، در تلاش برای بازگرداندن دوباره نظم به آگاهی انرژی روانی از دست میرود.
اما در اوج، هیچ جایی برای وارسی خود وجود ندارد. از آنجا که فعالیتهای لذت بخش دارای اهداف روشن، قوانین پایدار، و چالشهای کاملاً متناسب با مهارت هستند، مجال کمی برای تهدید خود وجود دارد. هنگامی که صخره نورد در حال صعودی دشوار است، كاملاً در نقش کوهنوردی خود غرق شده است. او صد درصد صخره نورد است، وگرنه زنده نخواهد ماند.
هیچ راهی برای هیچ چیز و هیچکس نیست که به هیچ جنبه دیگری از خود فکر کند. وجود لکه روی صورتش هیچ اهمیتی ندارد، تنها تهدید ممکن تهدیدی است که از کوه میآید – اما یک صخره نورد حرفهای که برای رویارویی با تهدیدات به خوبی آموزش دیده است نیازی به وارد کردن خود در این فرآیند ندارد.
- حجم فایل : 96 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 405 ص