فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب تریستان و ایزوت اثر ژوزف بدیه pdf
آری حضرت سلیمان سخنی حکیمانه گفته است که «دوست راستینم سگ من است.» مارک شاه روزگار گذشته را به یاد می آورد و در دل می گفت: این سگ دانش و هوشی نشان میدهد که چنین بر گم کردن صاحبش می گرید زیرا مگر در همه کشور کورنوای کسی هست که همتای تریستان باشد. سه امیر نزد شاه رفتند و گفتند شاها فرمان بده که هوسدان را رها کنند تا بدانیم که آیا راستی از دوری صاحبش ماتم زده است. اگر سبب آن نباشد، همین که رها شد، با دهان باز و آویخته هر آدمی و جانور را که ببیند دنبال میکند و میگزد. سگ را رها می کنند از در بیرون میجهد و به اتاقی که پیشتر تریستان را در آن می یافت میرسد.
عوعو میکند زوزه می کشد، همه جا را جست وجو می کند و سرانجام اثر صاحبش را می یابد قدم به قدم راهی را که تریستان برای رفتن به سوختنگاه پیموده است پیش میگیرد همه در پی میروند ناله ای میکند و به سوی صخره ساحلی می دود. اینک به دیر رسیده و بر نمازگاه جسته است. ناگاه خود را از روزن مینایی فرو می افکند و در ساحل رد تریستان را می گیرد. دمی در گودال علفزار که تریستان آنجا کمین کرده بود، درنگ می کند. سپس به سوی جنگل روان می شود. کسی او را نمی بیند، مگر آنکه دلش بر او بسوزد. آنگاه پهلوانان گفتند: ای شاه عزیز، دیگر از دنبال کردن او چشم بپوشیم شاید ما را به جایی ببرد که بازگشتن از آن دشوار باشد.
پس او را رها کردند و بازگشتند سگ در بیشه عوعو سر کرد و آوازش در همۀ جنگل پیچید. تریستان و شهبانو و گورونال از دور بانگش را شنیدند «آواز هوسدان است.» هراسناک می شوند. شاید شاه به جستن ایشان آمده است. پس همچون ددان سگ در پی ایشان انداخته است. در انبوه گیاهان پنهان میشوند و تریستان در کنار آن با کمان کشیده ایستاده است. اما چون چشم هوسدان بر صاحب خود افتاد به سوی او جست و سر و دم می جنبانید و پوزه به خاک می مالید و دورش میگردید هرگز کسی چنین نشاطی ندیده است. سپس به سوی ایزوت زرین موی و گورونال دوید و با ایشان و اسب نیز چنین کرد.
- حجم فایل : 61 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 142 ص