فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب سنترال پارک اثر گیوم موسو pdf
آلیس چند تکه موی بوری را که توی صورتش ریخته بود کنار زد، سپس چشمش به دستبندی فلزی افتاد که به دستهای مرد بود. یک مدل رایج با قفل ایمنی دوبل که در بسیاری از بخشهای اداره پلیس مورد استفاده قرار میگرفت یا مردم عادی برای امنیت شخصی به کار میبردند. حتی چه بسا این دستبند خود او بود. آلیس، به امید پیدا کردن کلید آن، جیب شلوار جینش را زیرورو کرد. کلید آنجا نبود. وی، به جای آن، وجود اسلحهای کمری را حس کرد که در جیب داخلی نیمتنه چرمیاش قرار داشت. او که گمان کرده بود این اسلحه خدمت اوست، با تسلای خاطر، انگشتانش را بر روی دسته آن گذاشت.
اما این زیگ زاوری نبود که پلیسهای بخش جنایی از آن استفاده میکردند، بلکه یک گلاک ۲۲ پلیمری بود که او خبر نداشت از کجا آمده. زن خواست خشاب را وارسی کند، اما با وجود بسته، این کار مشکلی بود. با این همه، به بهای چند فقره پیچوتابی که به خود داد، در عین رعایت احتیاط برای آنکه مرد ناشناس را بیدار نکند، توانست این کار را انجام دهد. قدر مسلم این بود که یکی از گلولهها سرجایش نبود. زن، درحالیکه با اسلحه ور میرفت، متوجه شد دسته آن به خون خشک آغشته است. بنابراین، نیمتنهاش را کاملا باز کرد تا رد هموگلوبین لخته شده بر دو طرف پیراهنش را به چشم خود نیز ببیند.
لعنتی! من چه کار کردم؟ آلیس با دست آزادش پلکهایش را مالید. حالا سردرد میگرنی کشندهای در شقیقههایش پیچیده بود، انگار گیرهای نامرئی جمجمهاش را میفشرد. نفسی عمیق کشید تا ترس را پس بزند و سعی کرد خاطراتش را به یاد آورد. شب گذشته با سه زنی که دوست او بودند، برای گردش به شانزه لیزه رفته بود. خیلی خوش گذرانده بودند، از این رستوران به آن رستوران، از این نوشیدنی به آن نوشیدنی… بعد هم، در حدود ساعت دوازده شب، از هم خداحافظی کرده بودند.
- حجم فایل : 63 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 558 ص