دانلود کتاب شب نشینی باشکوه اثر غلامحسین ساعدی pdf

فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.

دانلود کتاب شب نشینی باشکوه اثر غلامحسین ساعدی pdf

از هفته ی گذشته من معتقد شده ام که شعبه ی ما محکوم به تجزیه و انشعاب و پاشیدگی است. بعد از آن واقعه ی بسیار کوچک که در حقیقت بلوای بزرگی حساب میشد هیچ یک از هم قطاران عزیز نمی توانند به چشم همدیگر نگاه کنند. بالاخره هر چه باشند آدمند و آدم هم که نمی تواند برای همیشه بی حیا و چشم دریده باشد. با همه ی اینها معتقدم که اگر دوباره اتفاقی پیش بیاید و دوباره سرشاخ شوند، چنان همدیگر را لت و پار کنند که در تاریخ اداره جات سابقه نداشته باشد. یا یک چنان بی آبرویی به بار بیاورند که بویش را تمام عالم بشنود.

صبح روز پنج شنبه ی گذشته بود که همه ی هم قطاران، مطابق معمول به اداره آمدند و پشت میزها قرار گرفتند. بدین ترتیب، آقای علی پور که جلو پنجره می نشستند و آقای کریم زاده که میزش کنار در قرار داشت و من که بالای اتاق هستم و آقای رحیم زاده که پهلو دست من می نشیند و آقای پناهی که با عادت همیشگی هنوز نیامده بودند روبه روی آقای علی پور می نشستند و صندلیشان خالی بود. لازم است توضیح دهم که ما چهار نفر عبوس و خشمگین پالتوها را کندیم و کلاه ها را برداشتیم و دور بخاری جمع شدیم، خودمان را گرم کردیم و بعد سیگارها را آتش زدیم و به جای خود برگشتیم.

آقای رحیم زاده گفتند: شروع کنید دوستان امروز هم پنج شنبه است و اداره زود تعطیل میشه. آقای علی پور جواب دادند: خواهشمندم دستور ندهید هرکس صاحب اختیار خودش هست که شروع بکند یا شروع نکند. توضیح واضحات هم نفرمایید همه میدانیم که امروز پنج شنبه است… من عینکم را زدم و چون وجدانم به من دستور میداد که به علت کبر سن آنها را به آرامش دعوت کنم و همچنین برای این که آقای رحیم زاده در مقابل توپ و تشر آقای علیپور از کوره در نرود چنین گفتم:

دوست عزیز آقای علیپور هم قطار گرامی ما، آقای رحیم زاده نیت به خصوصی نداشتند. به نظر من هیچ وقت نباید از این صحبتها رنجیده خاطر شد به علاوه ما در محیط کار هستیم و صلاح در این است که با آب حلم آتش هر نوع کینه و دشمنی را خاموش کنیم. بدین ترتیب واقعه ای که میخواست شعله ور شود با گفتار این جانب مهار شد. باد عجیبی در بیرون میوزید و چنگوله چنگوله برف از روی زمین بلند میکرد و به شیشههای پنجره ی اتاق ما می کوبید.