فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب فردا و فردا و فردا اثر گابریل زوین pdf
سیدی گفت: «حرفی رو که اومدی بزنی، بزن.» سم روی مبل سیدی نشست: »از آپارتمانتون خوشم اومد. چقدر اون دلقک عجیب باحاله. نمیشه تنهام بذاری؟ به مارکس گفتم که فـردا بر می گردم سر کار.» «سعی کردیم یه کار بزرگ انجام بدیم لقمهٔ بزرگتر از دهن برداشتیم و ملت خوششون نیومد. اما واسه م مهم نیست من از کاری که کردیم، خوشم میاد.»
«گفتنش واسه تو آسونه. همه فکر میکنن این بازی منه و تو هم توی این اشتباه فاحش، حمایتم کردی. فکر میکنن بازی تو ایچیگو بازی خوبه س و بازی من شکست خورده س.» «این که درست نیست.» «شاید تو هم فکر میکردی بوث سایدز قراره شکست بخوره، به قول همون منتقده که این رو نوشت. اجازه دادی من برم و تبلیغش کنم. اگه فکر میکردی بازی، بازی خوبیه خودت میرفتی خط مقدم، مگه نه؟»
سم به سیدی نگاه کرد: «صبر کن چی شد؟» سیدی به او چشم غره رفت: «اگه فکر میکردی بازی خوبه، خودت همه اعتبارها رو به اسم خودت ثبت میکردی سیدی مکث کرد: «طبق معمول!» سم از کار سیدی و از کار خودش راضی بود. خانه مانده بود؛ چون نمیشد روی پایش حساب باز کرد و مدیریت درد در سفر کار سختی بود. سم دهانش را باز کرد تا توضیح دهد؛ اما بعد نظرش عوض شد.
رفت به آشپزخانه و برای خودش یک لیوان آب از یخچال ریخت. سیدی با لحن نیش و کنایه دار و بدجنسانه گفت: «بفرما راحت باش. خونه خودته، مال من و تو نداره، به جز مواقعی که اون چیز رو هیچ کس دیگه ای دوست نداشته باشه.» «بی خیال، سیدی خودت خواستی بوث سایدز رو تبلیغ کنی.» «خودم نخواستم حاضر شدم بکنم؛ چون تو این کار رو نمیکردی. اصلاً هم کار آسونی نبود. من سم میزر نیستم. غریبه ها ذاتاً از من خوششون نمیاد.»
- حجم فایل : 94 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 477 ص