فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب مادر دوستت دارم اثر ویلیام سارویان pdf
«وقتی آقای مک کلچی دست به کار تهیه و اجرای نمایشی نباشه، اینجا بی روح و خالی از تفریحه. اون یه تهیه کننده مادرزاده و برای اینکه سرحال باشه باید سرگرم تهیه نمایش باشه. ده ساله که پیشش کار میکنم و هیچ وقت این قدر خوشحال ندیده بودمش.» هلن به من لبخند زد و گفت: «اتفاقاً می دونم که هـمـه ایــن چیزها به خاطر تو خانم کوچولو و مادر زیباته. می دونی، خبرها زود به گوش من میرسه.»
مادرم گفت: «هلن دلم نمی خواد منتظرشون بذارم. خواهش میکنم کمکم کن، تو خیلی تجربه داری. تا پیش از این لحظه هرگز چیزی نظیر این برام اتفاق نیفتاده بود. خب، بگو باید چه کار کنم؟» هلن خنده کنان پرسید: «از من می خواهی بت بگم چه کار کنی؟ پونزده سال قبل پاشدم از آریزونا اومدم اینجا که هنرپیشه تئاتر بشم، حالا اینجا کار میکنم و از بودن در اینجا هم خوشحالم. اگه برای مایک کار نمی کردم در عرض دو دقیقه می رفتم خونه. باور کن که هیچ جای نگرانی نیست.»
«هلن تو مامان ترین دختر روی زمینی، میدونم که تو هم از ما پیش مایک ـ آقای مک کلچی ـ تعریف کردی.» جداً همین طوره علتش هم اینه که هیچ دلم نمی خواد پس از این همه سال بیکار بشم. اگه این نمایش آقای مک کلچی نگیره یه نفر باید بره. تا حالا هرچی نمایشنامه به اینجا اومده خوندم، اما این یکی یه چیز دیگه س – منتها یه چیز کم داشت که شما بودین، شما دو نفر. خب دیگه برین تو که شمارو ببینن.»
«قیافه جدی بگیرم؟» «هر قیافه ای که بگیری خوبه، عجله کنین. اگه آقای مک کلچی بفهمه که من شمارو یک دقیقه اینجا نگه داشتم ناراحت میشه و من خوشم نمیاد آقای مک کلچی از من ناراحت بشه.» من و مادرم به هلن گومتس تبسم کردیم، و مادرم دست او را فشرد، و بعد داخل شدیم. عده زیادی مرد و چهار نفر زن در آنجا بودند.
وقتی مایک ما را دید به سرعت از پشت میزش بلند شد و شتابان به طرف ما آمد. همگی لبخند زدیم و مردی که دوربین عکاسی داشت گفت «مایک می شه همون طور وایسین؟» بی حرکت ایستادیم و او یک جای دوربین را فشار داد.
- حجم فایل : 38 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 356 ص