فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب مرغ مگس خوار اثر لائتیسیا کولومبانی pdf
سولن با اعتراض به بینتا می گوید که او هیچ وقت نرقصیده است، هیچ درکی از ریتم ندارد و بدنش مثل یک تکه چوب خشک است اما زنان سیاه پوست حق انتخاب برایش نگذاشته اند. وقتی بینتا تصمیمی می گیرد کسی با او بحث نمی کند. سولن بهانه آورد که لباس مناسب ندارد و حرکات و گام ها را نمی شناسد. بینتا برای اینکه به جروبحث خاتمه دهد گفت تو می آیی این حالت را خوب می کند. زن دو یورویی در ادامه گفت وسایل را خودمان بهت قرض می دهیم؛ و یک شلوار ورزشی به سمتش دراز کرد.
بینتا هم تی شرتی به او داد که باعث قهقه دوستانش شد. بهتر است یکی از تیشرت های سومیا را به او بدهی! او ده سایز از تو کوچکتر است همه خندیدند. بینتا شانه هایش را بالا انداخت و به شوخی آنها اعتنایی نکرد یکی از آنها گفت: ما اصلاً حتی تصوری از اینکه مثل تو لاغر باشیم نداریم!… بیا یک ماه پیش تاتا بمان برایت غذاهای آفریقایی و بیسکویت درست می کند تضمینی چاق خواهی شد. سولن تسلیم شد. نامه خالدو را بعداً می نویسد؛ به هر حال امروز در شرایط خوبی نیست. کلاس زومبا یک بار در هفته در سالن ورزشی کاخ برگزار می شود.
بنا به توصیه مدیر مبنی بر هم زیستی، در این کلاس هم ساکنان کاخ می توانند شرکت کنند و هم دیگر افراد محله بعضی از کارمندان هم در آن حضور دارند از جمله زن جوان که مسئول پذیرش است. سومیا کوچولو که از مدرسه برگشته به کلاس آمده و در کنار ویویان، زن بافنده نشسته و مشغول خوردن عصرانه اش است. زن بافنده نمی رقصد و با میل های بافتنی در دست در گوشه ای نشسته است. به نظر میرسد از موسیقی و فضای آنجا خوشش می آید. بينتا سولن را به مربی رقص معرفی می کند. فابیو بیست و هفت ساله است.
اندامی ورزشکاری و لهجه برزیلی با نمکی دارد. سولن با خودش فکر می کند چقدر جوان و زیباست اما افسوس که او امروز ظاهر خوبی ندارد. شلوار چسبان شبرنگ و تیشرتی بیش از اندازه بزرگ پوشیده که به تنش زار می زند مثل لباس خواب. فابیو با گرمی از او استقبال می کند و می گوید ما اینجا نمی آییم تا همدیگر را قضاوت کنیم، فقط برای تفریح می آییم. اینجا غم و غصه ای نیست نگرانیها را در رختکن میگذاریم. سولن در انتهای سالن می ایستد اما فابیو او را به صف جلو می آورد.
- حجم فایل : 38 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 160 ص