فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب هذیان های ذهن یک قربانی اثر سال بلو pdf
اشلوسبرگ دستش را برای او تکان داد و در ادامه گفت: «خدا اون رو یه زن خلق کرده؛ پس ما کی باشیم که حرفی بزنیم؟ اما اون هنرپیشه نیست هفته پیش آتیش پاره ت رو تو سینما دیدم. اسمش چیه؟ شوهرش رو مسموم می کنه.» «ماده پلنگ.» «چه ضایع!» «من نمیدونم استانداردهای شما چی هستن یه بازیگر تمام و کمال چه کس دیگه ای می تونست از پس اون نقش بر بیاد؟ «وود، پس کمکم کن اون شوهر خودش رو مسموم میکنه و می شینه مرگش رو تماشا میکنه. اون پول بیمه رو میخواد. مرده صداش رو از دست میده و سعی میکنه ازش بخواد کمکش کنه.
تو هیچ حرفی نمی شنوی زنه قراره تو صورتش چی رو نشون بده؟ ترس نفرت، سنگدلی، بی رحمی، شیدایی؟» برای لحظه ای محکم و با افتخار چشمان خود را بست و آنها رگهای پشت پلک هایش را دیدند. بعد به آرامی چشمانش را باز کرد. رویش را برگرداند و همان طور که ژست گرفته بود، لرزه ای بر گونه هایش افتاد. هارکاوی با لبخند و صدای بلندی گفت: «اوه، بگو خوبه!» شیفکارت گفت: «این سبک قدیمی روسیه. دیگه به کار نمی آد.» «نه؟ پس پیشرفت چی میشه؟ اون چیکار میکنه؟ گونه ها و نگاهش افتضاحه. یه مرد داره جلوی پاهاش جون میده و تمام کاری که اون میتونه بکنه اینه که چشمهاش رو قلنبه کنه.
شیفکارت گفت: «به نظر من تو اون نمایش معرکه بود هیچ کس نمیتونست بهتر از اون اجرا کنه.» اون یه هنرپیشه زن نیست به این خاطر که اصلاً زن نیست و زن نیست به این خاطر که مردها براش هیچ معنایی ندارن نمی دونم اون چیه از من نپرسید یه بار نازیمووا رو تو نمایش سه خواهر دیدم اون همونیه که سربازش بیخود و بی جهت سر یه حماقت تو یه دوئل کشته میشه اونها ماجرا رو بهش میگن اون روش رو از تماشاچیها میگیره و فقط با سر و گردنش… عجب قدرتی! اما این دختر…!» شیفکارت با حالت طعنه آمیزی گفت: «وحشتناکه، آره؟» «نه، نیست؟ و میشه اسمش رو گذاشت موفقیت؟
- حجم فایل : 65 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 285 ص