پیش نمایش
دانلود کتاب همسران تابستانی اثر بئاتریز ویلیامز pdf
ما مثل کارکنان هر کشتیD خوبی، در مواقع سختی و بحران دست به دست هم میدادیم. خانم فلیسیتی کیک درست کرد، من سس ترکیبی برای میگویی درست کردم که هاگ از بندرگاه آورده و در قابلمهای بزرگ و داغان روی اجاق بخارپز کرده بود. خانم پاتی دستش را دراز کرد تا درهای کابینت قدیمی مشروب را باز کند و بریجیت یخچال را به کار میانداخت تا یخ درست کند.
اوتوِ مجسمهساز خوراک پنیر فلفلی درست کرد که دستور آن را از دایهی پیرش یاد گرفته بود. بعد لئونارد که تمام روز کنار ساحل شعر نوشته بود، از در آشپزخانه آمد و مشغول درست کردن تکهای ژامبون شد. سالاد آناناس و کمی رشته فرنگی با گوشت خرچنگ در وسط آن بود و کسی هندوانهای را به شکل یک سبد برش زده بود که توپهای هندوانهای داخلش بودند.
ما همهی آنها را روی بوفهی اتاق نهارخوری که پر از ظروف چینی خوب بود، چیدیم؛ درست شبیه به همان بوفه که در کتاب آشپزی بتی کروکر بود. من آنجا کنار بوفه ایستادم و فکر کردم که شاید این مؤثر باشد. البته به غذاها فکر نمیکردم، به مهمانی تام دانلی فکر میکردم. خانوادهی مانک درست رأس ساعت پنج و یک دقیقه رسیدند. دختران جوان در خانه مانده بودند و لوسی به مهمانی با تم ماه در باشگاه رفته بود.
لیوی با کنجکاوی ناشایستی به اطراف اتاق نگاه کرد و پرسید «خانم فیشر کجا هستن؟» من با او روبوسی کردم و گفتم «با ایزابل طبقهی بالا هستن. هر دوشون یکم حال ندار و ناخوشن» خب، من دقيقا دروغ نگفتم، گفتم؟ لیوی گفت: «هر دوشون باهم! چه عجیب.» کلای که نگران بود گفت: «اونها چیزی نمیخورن، نه؟» (ص266 )
«فکر کنم فقط به خاطر هیجانه. نمی آیید داخل؟ خانم پاتی از شراب کهنهی آقای فیشر یه شامپاین پانچ درست کرده؛ مگه اینکه یه چیز ترکیبی رو ترجیح بدید.» تصمیم مربوط به شامپاین پانچ خانم پاتی را دسته جمعی گرفتیم. این نوشیدنی در واقع دوازده بطری یا بیشتر بود که روی مقدار زیادی توت فرنگی یخ زده، ریخته شده بود. سن آن مشخص نبود.
ما آن را از اعماق یخچال نجات دادیم و بیرون آوردیم و به ایوان بردیم. آسمان ابری و گرفته بود و هوا بیموقع و غیر عادی خنک بود. همان طور که ردیفی، از درهای شیشهای رد میشدیم ناخودآگاه سرمان را بالا میآوردیم و به دنبال ماه بودیم. کلای گفت «حیف که ابرها آسمون رو پوشوندن.» گفتم: «به هر حال فقط هلال ماه هست. چیز دیگهای نیست که نگاه کنیم.»
لیوی گفت: «فکر میکنی اونها منتظرن که ماه کامل بشه. این طوری برای فرود راحتتره؟» از بالای گیلاس شامپاینم -نوشیدنی عزیزم که از زیر گرد و خاک صندوقخانهی سرخدمتکار بیرون آورده شده بود- به او نگاه کردم، اما صورت استخوانی و زاویه دارش کاملا جدی بود. او همانطور که نوشیدنی پانچش را میخورد، سیگاری بین انگشتانش داشت. (ص267 )
و من دیدم که نگاهی به هاگ کرد که داشت دربارهی تلویزیونها با بریجیت صحبت میکرد. هاگ با صدای بلند در گوش بریجیت حرف میزد و حالت بریجیت آنقدر شاد و سرحال و کاملا برخلاف دل مردگی و بیروحی معمولش بود که یک لحظه فکر کردم او آدم جدیدی است. لیوی به سمت من خم شد و پرسید: «اون یکی از هنرمندان شماست؟»
- حجم فایل : 91 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 434 ص