فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.

داستان وقتی لاکی عصبانی میشود

نام داستان:وقتی لاکی عصبانی میشود

مولفان:سلین دمیترویچ؛مارک گرینبرگ؛کارل کوشه؛ربه کاکرتز

مترجم:هستی سعادت

تاریخ نشر:1399

انتشاران:فنی ایران

گروه سنی:الف،ب کودک تا۶سال

هدف داستان:

۱_کمک به اصلاح روابط دوستانه درکودکان

۲_روشهای کنترل خشم وعصبانیت درکودکان

۳_آشنایی با ارزش کارگروهی

شرح داستان:

لاکی لاک پشته دوست داشت به مدرسه بره اون دوستاش«خاری خارپشته»«اردکه»و«هاپو»تو مدرسه می دید. لاکی معملش پیشی خانم هم خیلی دوست داشت .اون زنگ قصه گویی هم خیلی دوست داشت بیشتر روزا لاکی ودوستاش باهم بازی میکردندوازبازی کردن لذت می بردند اون بازی رو خیلی دوست داشت ولی گاهی وقتالاکی ناراحت یاعصبانی میشودکارای زشتی میکرد.یک روز لاکی ودوستاش بامکعبابرج خیلی بلندی درست کردند خاری خارپشته فکرکرد بهتراست یک معکب دیگه روی برج بذاره از روی نوک پاهاش بلندشدتامکعب را روی نوک برج بذاره که یک دفعه سروصدای زیادی بلندشدوبرج خراب شد همه معکب هاریختندروی زمین لاکی خیلی عصبانی شدقلبش تندتندمیزداحساس کردکه ازعصبانیت داره منفجرمیشه اون سرخاری خارپشته دادزدحالاکه برج بلندمارو خراب کردی دیگه دوست من نیستی لاکی انقدرعصبانی بودکه خاری خارپشته را هل دادواون روی مکعباافتادخاری خارپشته خیلی ترسید