فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب آشیانه افسانه اثر براندون مال pdf
ست روی لبه تخت کندرا نشست. – اونها رو از تو گوشت دربیار. یه کم که میگذره دیگه سروصدا اونقدر اذیت نمیکنه. من رو یاد اون سیدی میندازه که بابا شب های هالووین میذاره. کند را استوانه ها را بیرون آورد و گفت: «تنها فرقش اینه که این یکی خونه رو تکون میده. و تخیلی هم نیس .» – نمی خوای بیرون رو نگاه کنی؟ – نه! اینقدر درموردش حرف نزن! ست خم شد و چراغ خواب را که مجسمه ی کوچکی به شکل اسنوپی بود روشن کرد. – من نمی فهمم چه مشکلی داره. منظورم اینه که الان همه جور موجود باحال اون بیرون هست. چه اشکالی داره اگه یه نگاه کوچولو بندازیم؟
– پدربزرگ گفت از تختت نیای بیرون! ست گفت: «پدربزرگ به بزرگترها اجازه میده نگاه کنن. ديل بهم گفت. پس نباید خیلی خطرناک باشه. پدربزرگ فقط فکر میکنه من احمقم.» – آره، اتفاقا درست هم فکر می کنه! – در موردش فکر کن. آدم دوست نداره تو جنگل با یه ببر روبرو بشه. از ترس می میره. ولی توی باغ وحش که دیگه خطری نداره. نمی تونه بگیرتت. این اتاق امنه. نگاه کردن از پنجره مثل دیدن یه باغ وحش پر از هیولاس. – بیشتر شبیه نگاه کردن کوسه ها از تو قفسه. ناگهان صدای ضربه هایی منقطع از روی تخته های سقف به گوش رسید، گویی دستهای اسب روی سقف می تاختند.
ست ناخودآگاه دستهایش را برای مراقبت از خود بالای سرش گرفت. کندرا احساس کرد صدای چرخش چرخهای درشکه می شنود. ست پرسید: «نمی خوای ببینی چی بود؟» – می خوای بگی تو نترسیدی؟ – اتفاقا انتظار دارم بترسم. اصلا نکته اش همینجاس؟ کند را هشدار داد: «اگه برنگردی رو تختت، صبح به پدربزرگ میگم.» – نمی خوای ببینی کی داره طبل می زنه؟ – ست، من شوخی نمی کنم. احتمالا اصلا نمیتونی هیچی ببینی. – ما یه تلسکوپ داریم. غرشی از بیرون به گوش رسید؛ نعره ی رعد آسای یک حیوان درنده. برخاستن صدا کافی بود تا مکالمه ی بچه ها پایان پذیرد.
- حجم فایل : 46 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 252 ص