فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب اراگون اثر کریستوفر پائولینی pdf
زلالی آب او را سر حال آورد. او فریاد کشید و به سمت آب دوید و گفت، سفیرا، کجایی؟ بیا بازی کنیم. وقتی اراگون سوار سفیرا شد، او بر روی آب پرواز کرد. آنها به سرعت به سمت بالا پرواز کردند و بر روی دریاچه چرخ زدند، اما حتی در آن ارتفاع، ساحل آن سوی دریاچه دیده نمی شد. آراگون از سفیرا پرسید، دوست داری آبتنی کنیم؟ سفيرا خندید و گفت: محکم بچسب! او بالهایش را جمع کرد و به سوی آب شیرجه زد و چنگال هایش به سطح آب کشیده شد. آنها روی آب حرکت کردند و آب در نور خورشید به این طرف و آن طرف میپاشید.
آراگون از خوشحالی دوباره فریاد کشید. سپس سفیرا بال هایش را جمع کرد و در آب شیرجه زد. سر و گردن او مثل یک نیزه وارد آب شد. آب مانند دیواری از یخ به آراگون برخورد کرد و نفس او را گرفت و نزدیک بود از سفيرا جدا شود. وقتی سفیرا به سطح آب آمد آراگون او را محکم چسبیده بود. سفیرا با پاهایش به آب ضربه زد و آب را به هوا پخش کرد. آراگون نفس نفس زد و موهای خود را تکان داد. سفیرا از دم خود به عنوان سكان استفاده کرد و در دریاچه شنا کرد. آماده ای؟
آراگون سرش را تکان داد و نفس عمیقی کشید و او را محکم گرفت. این بار آنها به زیر آب رفتند. آنها در زیر آب زلال می توانستند چندمتر جلوتر از خود را ببینند. سفیرا چرخ زد و شکل های زیبایی در آب به وجود آورد و مانند یک مار ماهی در آب شنا کرد. آراگون احساس کرد که سوار یک مار دریایی افسانه ای شده است.وقتی ششهای اراگون از هوا خالی شد سفیرا پشت خود را قوسی داد و سر خود را به سمت بالا برد؛ به هوا پرید و بالهای خود را باز کرد. فوران قطره های آب هاله ای دور آنها تشکیل داد.
- حجم فایل : 102 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 638 ص