فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب از قصر تا قصر اثر نجیب محفوظ pdf
فقط خدا می دانست که کمال تاچه اندازه از دست مادرش ناراحت است. این خشم تنها به این سبب بود که از او جدا شده بود و شب های او را ناآرام ساخته بود. امّا مادر می دانست که چگونه دل کودک خود را به دست آورد و برای همین اندک اندک این غم سنگین را از دل کودک خود می زدایید. ما در تلاش می کرد تا وقتی که کودک به خواب نرفته او را در اتاق تنها نگذارد. مادر به کودک می گفت: ما همیشه با هم هستیم.
تنها خواب است که ما را از یکدیگر جدا می کند. کمال این اندوه را به جان خریده بود و می دانست که ورقی دیگر از دفتر زندگانی اش آغاز شده است. با این وصف تا از همه ی قصه های خود برای حفظ مادر استفاده نمی کرد اجازه نمی داد مادر از کنار بسترش برود. مادر نیز می ماند و قرآن می خواند تا کودک به آرامی به خواب رود. مادر با لبخند به کودک شب بخیر گفت. به اتاق دیگر رفت و به آرامی در اتاق را گشود و پرسید:
آیا در خوابید؟ خدیجه نیز در پاسخ مادر گفت: با این صدای خرناس عایشه چه کسی می تواند به خواب رود؟ عایشه از خواب پرید و گفت: کسی از من صدای خرناس نشنیده است. مادر نیز با عصبانیّت گفت: مگر نگفتم که موقع خواب دیگر مزه نریزید. مادر در را بست و به اتاق مطالعه رفت. فهمی در آن جا بود و گفت: آیا چیزی لازم نداری؟
- حجم فایل : 99 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 607 ص