فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب از پشت میز عدلیه اثر امین تویسرکانی pdf
تعطیلات نوروز بود و در وقت کشیک به یک پرونده خیلی ساده و معمولی تصادف جرحی رسیدگی می کردم. متهم یا همان راننده مقصر هم در اتاق نشسته بود و منتظر بودم ضامنش بیاید تا آزاد شود. یک دفعه خانم میان سالی که از همراهان متهم بود در اتاق کشیک را باز کرد و با اعتماد به نفس و طلبکارانه وارد شد و گویی سال هاست مرا می شناسد، خیلی مصمم گفت «شما که دانشجوی من بودین، چرا همکاری نمی کنین تا این آشنای ما زودتر آزاد بشه؟» من که هر چه فکر کردم چنین استادی را به یاد نیاوردم، جواب دادم «خانم، فعلا بیرون باشید.» داخل پرانتز بگویم که جمله «فعلا بیرون باشید» کلیدی ترین جملة ما قضات است.
هر جا ندانیم چه کار باید بکنیم، می گوییم «فعلا بیرون باشید»، در واقع فعلا بیرون باشید یعنی این که در حال حاضر جوابی برای سؤال یا اظهارات شما ندارم و کم آورده ام، ولی در عین حال نمی خواهم صحبت شما را هم بی جواب بگذارم؛ پس برای این که مجالی برای یافتن پاسخ پیدا کنم، باید بروید بیرون تا با خیال راحت فکر کنم و پاسخ یا راه حل مناسبی پیدا کنم. پس هر وقت یک قاضی به شما گفت فعلا بیرون باشید اصلا ناراحت نشوید. مطمئن باشید کاری کرده اید که حسابی قاضی را به فکر فرو برده اید و قاضی بیچاره مانده است چه طور از مخمصه ای که در آن گیرش انداخته اید، نجات پیدا کند. ساعتی گذشت و ضامن متهم آمد و متهم با ادای تشریفات آزاد شد.
موقع رفتن از او خواستم به استاد ما بگوید داخل بیاید. خانم استاد تشریف آورد. من: «خانم عذر میخوام! هر چی فکر می کنم یادم نمی آد کجا و کی دانشجوی شما بودهم. کدوم دانشگاه تشریف دارین؟» استاد معظم: «دانشگاه آزاد فلان جا.» من: «ولی من هیچ وقت دانشگاه آزاد نبودهم.» استاد معظم: «ای بابا، آزاد و سراسری فرقی نداره، دانشجو بودین که.» من: «اون جا عضو هیئت علمی هستین یا فقط تدریس می کنین؟» استاد معظم: «من کارمند اداری دانشکده م ولی با همه استادها دوستی و رفاقت دارم.» من: «نمیدونستم فلان جا رشته حقوق هم داره.» استاد معظم: «نه، رشته حقوق که نداره؛ کارمند گروه روان شناسی ام ولی توی دانشکده های حقوق جاهای دیگه آشنا زیاد دارم
- حجم فایل : 18 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 78 ص