دانلود کتاب اگر پای خون در میان باشد اثر استیون کینگ pdf

فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.

دانلود کتاب اگر پای خون در میان باشد اثر استیون کینگ pdf

لبه‌ی کتش را بالا زدم و سعی کردم به سطح بی نفس سینه‌اش در زیر آن پیراهن سفید نازک دست نزنم… ولی غضروف‌هایم برای یک لحظه به آن برخورد کردند و تا امروز آن را حس می‌کنم. سخت بود، مثل چوب. گوشی را در جیب داخلی‌اش گذاشتم و بعد عقب رفتم. درست به موقع هم بود. کشیش مونی از در کناری وارد شد و کراواتش را مرتب کرد. “داری خداحافظی می‌کنی، کریگ؟” “بله”. “خوبه. کار درستی می‌کنی”. او دستش را دور شانه‌ام انداخت و از تابوت دور کرد.

“تو رابطه‌ای با اون داشتی که فکر کنم خیلی از این آدما بهش غبطه می خورن. حالا چرا نمیری بیرون که پدرت تنها نباشه؟ و اگر میخوای بهم لطف کنی، به آقای رافِرتی و باقی مسئولان حمل تابوت بگو که می‌تونیم چند دقیقه دیگه اونو ببریم”. مرد دیگری در جلوی در راهرو ظاهر شد و دست‌هایش را به هم قلاب کرده بود. فقط کافی بود که به کت و شلوار سیاه و گل میخک سفید توی جیب کتاش نگاه کنید تا بفهمید او یکی از افراد برگزارکننده مراسم است.

فکر می‌کردم که او وظیفه دارد در تابوت را ببندد و از محکم بسته شدن آن مطمئن شود. با دیدن او ترس از مرگ به جانم افتاد و خوشحال بودم که از در بیرون می روم و زیر نور آفتاب قرار می‌گیرم. به پدر نگفتم که به یک آغوش نیاز دارم اما حتما این را در من دیده بود چون بازوهایش را دور من حلقه کرد. پیش خودم گفتم نمیر پدر، خواهش می‌کنم نمیر.