
پیش نمایش
دانلود کتاب این جا مال من است اثر ژروم رویی لیر pdf
گاهی وقتا، یه کتاب میتونه با یه جمله ساده شروع شه،
ولی تا ته ذهن آدمو خطخطی کنه.
«اینجا مال من است» از هموناست.
نه صرفاً یه داستان کودکانه،
نه یه روایت تخیلی از مهاجرت یا تفاوت.
بلکه یه ضربهی نرم به دنیای بزرگترهایی که دیوار میکشن،
برای اینکه «اینجا» فقط مال خودشونه.
اما خب… چی میشه اگه اونطرف دیوارم یکی باشه مثل خودت؟
معرفی کتاب – یه قصهی ساده که پیچیده میمونه
نویسنده کیه؟
ژروم روییلیر، نویسندهای فرانسویه که تخصصش تو خلق داستانهایی با تم اجتماعی و نگاه انسانیست.
تو کتابهاش همیشه یه چیز هست که تو دل میمونه:
سکوتی که از درون میشکنه، نه بیرون.
کتاب دربارهٔ چیه؟
یه حیون کوچولو (موش یا سگمانند) پیدا میکنه یه زمین خالی.
میگه «اینجا مال منه».
دیوار میکشه دورش.
هرکی میاد، میگه برو بیرون.
اما یه روز… یکی از بیرون نمیره.
ساکت میشینه.
و کمکم، همهچی شروع میکنه به تغییر.
شخصیت اصلی – اون که فکر میکرد تنهاست
اولش چی شد؟
یه موجود کوچولو، یه زمین پیدا میکنه.
برای خودش.
خوشحال میشه.
ولی خیلی زود، ترس برش میداره.
نکنه بقیه بگیرنش؟
پس دیوار میسازه.
تنهایی، گاهی حاصلِ محافظته
اون فکر میکنه اگه تنها باشه، «امن»ه.
ولی چیزی که نمیدونه اینه که تنهایی،
اول فقط حسِ خلوته،
بعد میشه حسِ پوسیدن.
اون یکی – کسی که موند، فقط چون دلش میخواست «باشه»
نه دعوا کرد، نه حرف زد
یکی اومد.
نه سر و صدا، نه پرچم.
فقط نشست.
تو سرما، تو سکوت.
و اونجاست که اون دیگه نمیتونه نادیدهش بگیره.
مهربونی، با صبر شروع میشه
کمکم، دیوار ترک برمیداره.
نه از بیرون.
از درون.
تمهای اصلی کتاب – بدون شعار، با طعم واقعیت
تعلق داشتن؛ واقعاً یعنی چی؟
آیا یه تیکه زمین، فقط مال کسیه که زودتر پیداش کرده؟
یا مال کسیه که باهاش مهربونه؟
ترس از با هم بودن
آدمها (و حیونا تو این قصه) معمولاً از «دیگری» میترسن.
ولی همین «دیگری» میتونه تنها کسی باشه که تنهایی رو میفهمه.
اشتراک، بهتر از انزوا
آخر کتاب، جایی که دو نفر کنار هم میمونن،
شاید کوچیکتر باشه از اون دنیای خصوصی قبلی،
ولی گرمتره.
واقعیتره.
تجربهٔ شخصی – منم یهبار دیوار کشیدم
یادمه وقتی بچه بودم، یه نقاشی کشیدم از یه خونه بزرگ که دورش دیوار داشت.
مامانم پرسید: «چرا دیوار کشیدی؟»
گفتم: «که کسی نیاد تو.»
اون گفت: «ولی شاید یکی بیاد که نخواد چیزی برداره، فقط بخواد کنارت باشه.»
سالها بعد، این کتاب رو خوندم.
یهو برگشتم به همون دیوار.
و فهمیدم…
آره، گاهی بزرگتر شدن یعنی خراب کردن دیوارایی که وقتی کوچیک بودی، امن به نظر میرسیدن.
برای کی مناسبه؟
-
برای بچهها، چون یاد میگیرن «با هم» بودن چه حسی داره
-
برای بزرگترها، چون یادشون میندازه چی رو فراموش کردن
-
برای معلمها، مربیها، والدین… که دنبال راه سادهای برای گفتن مفاهیم سنگین میگردن
-
برای هرکی یهبار حس کرده جای خالی یه «باهم بودن» تو زندگیش هست
چرا این کتاب مهمه؟
چون سادهست
و تو همین سادگیه که دردناک میشه.
چون تصویرسازیها، بدون حرف، حرف میزنن
تصاویر کتاب، خودشون یه روایت جداگونهان.
نگاه شخصیتها، نحوهی نشستن، حتی خالی بودن بعضی صفحهها…
همهشون صدا دارن.
چون به بچهها اعتماد میکنه
برخلاف خیلی از کتابای کودک که همهچی رو توضیح میدن،
این کتاب به بچهها اجازه میده خودشون بفهمن.
و به بزرگترها هم.
پایان – وقتی «داشتن» جای خودشو به «با هم بودن» میده
آخر کتاب، یه سکوت خاص داره.
نه از نوع تنهایی،
از نوع آرامش.
اون دو تا، حالا کنار همن.
بدون دیوار.
و شاید،
شاید همین باشه اون چیزی که همهمون دنبالشیم.
نه اینکه یه جا رو «داشته باشیم»،
که یه نفر رو «داشته باشیم».
کسی که فقط باشه.
بیادعا، بیدیواری.
- حجم فایل : 14 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 27 ص