فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب بائودولینو اثر اومبرتو اکو pdf
صرف شام تا دیروقت طول کشید، و امپراطور خواست به رختخواب برود. بائودولینو و دوستانش به دنبال او تا اتاق خواب رفتند و آن را دوباره با دقت در زیر روشنایی دو مشعل که به دیوار نصب شده بود، کاویدند. شاعر حتی تصمیم گرفت که نگاهی به دودکش بخاری بیاندازد، ولی دودکش بلافاصله تنگ می شد و هیچ آدمیزادی از آن فضای تنگ و باریک نمی توانست بگذرد. گفت: «اگر دود بتواند از اینجا بگذرد بخت با شما یار است.» آنها نگاهی به آن مستراح کوچک اجابت مزاج انداختند، اما کسی از ته گودال نمی توانست بالا بیاید.
کنار تختخواب همراه با چراغی که از قبل روشن کرده بودند، تنگ آبی نیز قرار داشت که بائودولینو مصرانه خواست آن را بچشد. شاعر متذکر شد که ممکن است روی بالش، جایی که دهان فردریک موقع خواب با آن تماس پیدا می کند، ماده ای سمی گذاشته باشند. و خاطرنشان کرد که بد نیست اگر فردریک همیشه یک پادزهر دم دست داشته باشد. آدم چه میداند… فردریک گفت که در نگرانی خود اغراق نکنند، اما ربی سلیمان فروتنانه اجازه خواست حرف بزند. سلیمان گفت: «سرورم، خودتان می دانید با این که من یھودی ام، زندگی ام را با اخلاص وقف مأموریتی کرده ام که شکوه و جلال شما را به اوج کمال می رساند.
جان شما همان قدر برای من عزیز است که جان خودم. حرفم را گوش کنید. در گالیپولیس یک پادزهر اعجاب آور خریده ام» و شیشه را از ردایش بیرون آورد و اضافه کرد: «این را بگیرید، هدیه من است به شما، چون در این زندگی بی بار من موقعیت خیلی کم پیش می آید که دشمنی قدرتمند بخواهد اغفالم کند. اگر دست برقضا یکی از این شب ها احساس بیماری کردید، بلافاصله این را بخورید. اگر چیزی مضر به شما خورانده باشند، در دم نجات تان می دهد.» فردریک برانگیخته گفت: «من از تو متشکرم ربي سليمان، و ما توتون ها حق داشتیم که نسل شما را حفظ کنیم، و در قرن های آینده هم این کار را ادامه خواهیم داد:
من به نام مردم خودم این سوگند را یاد می کنم. این معجون کریمانه ات را قبول می کنم، و این کاری است که با آن میکنم.» از خورجین سفری اش، صندوقچه ای را که فيالجه داخلش بود و همیشه با دقت تمام همراه خودش این طرف و آن طرف می برد، بیرون آورد. گفت: «بفرما، می بینی. من نوشاکی را که تو، یک یهودی، به من تقدیم کرده ای در جامی می ریزم که خون خداوندگار داخل آن بوده.» سلیمان تعظیم کرد، اما بهت زده به بائودولینو گفت: «معجون یک یهودی تبدیل به خون مسیحای دروغی می شود… بادا که حضرت قدوس تبارک و تعالی مرا ببخشد.
- حجم فایل : 103 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 509 ص