پیش نمایش
دانلود کتاب باشگاه قتل پنجشنبه اثر ریچارد آزمن pdf
کریس و دونا نمیدانستند شهر میدستون پیست، اسکیت روی یخ دارد. چرا میدستون پیست اسکیت روی یخ دارد؟ در مسیرشان بیشتر در این باره حرف زدند. گفتگویشان زمانی شروع شد که دونا از کریس خواست موسیقی گروه اوئیسیز را خاموش کند. دونا قصد داشت کمکم کریس را به قرن خود بکشاند. معما هنوز حل نشده بود که آنها به پیست اسکیت رسیدند.
چطور کسی از پیست اسکیت روی یخ پول در میآورد؟ پیستی که نزدیک جادهی کمربندی، بین انبار کاشی و موکت فروشی کارپت رایت قرار دارد. کریس اغلب به دوستانش میگفت که اگر در همسایگیشان کسب وکاری وجود دارد که با عقل جور در نمیآید و مشتری هم ندارد، در این صورت پاتوق مناسبی برای تجارت مواد مخدر است؛ همیشه؛ بدون نیاز به مشتری واقعی، بدون سود واقعی، فقط راهی برای پول شویی.
هر شهر یکی از این پاتوقها دارد، جایی نزدیک ردیفی از مغازهها، راهآهن یا کنار موکت فروشی کارپت رایت. چه سالن اپیلاسیون باشد، یا مغازه اجاره چراغهای مهمانی یا پیست اسکیت روی یخ با تابلوی نئونی که آخرین بار سال ۲۰۱۱ روشن شده است. کریس در حالی که درِ مسافر فورد فوکوس خود را میبندد با خود فکر میکند همیشه پای مواد مخدر وسط است. (ص203)
با توجه به فردی که کریس و دونا برای ملاقاتش به آنجا آمده بودند، انتظار چنین چیزی هم میرفت. آنها از درهای ورودی عبور میکنند، از راهروهای بزرگ مفروش میگذرند و وارد پیست میشوند. این وقت روز، اغلب آنجا خلوت است و کسی نیست جز مردی مسن که پاپ کورنها را از روی صندلیهای پلاستیکی جارو میکند و دو نفر که در پیست اسکیت مشغول هستند. افرادی که جیسون ریچی را در اوج آمادگیاش دیدهاند او را یکسان توصیف میکنند:
پاهایش با قدرتی سیال دورتادور پیست سر میخورند، بازوهای قدرتمندش در هوا قوس پیدا میکنند، چشمهای ریز و گود رفتهاش هرگز حریف را رها نمیکنند و تمام بدنش آمادهی جهش و ضربه است. او ورزشکاری قوی و شجاع است و تماشای حرکات او با آن همه متانت و جذابیت فوق العاده است. با این حال وقتی کریس و دونا در حال تماشای او قهوه مینوشند، متوجه میشوند که جیسون ریچی نمیتواند روی یخ حرکات موزون انجام دهد.
به نظر میرسد که تمرین تمام شده است، زیرا جیسون با اسکیت هایش کنار پیست میرود؛ در حالی که زنی ریزنقش با لباس ژیمناستیک بنفش، آرنج او را نگه داشته است. ناگهان، حدود یک متری کنار پیست اسکیت، چپ جیسون از زیر پایش در می رود و به طرف اسکیت سمت راستش لیز میخورد و در حال تلوتلو خوردن و سقوط تمام وزنش روی بدن زنِ با لباس ژیمناستیک میافتد که سعی میکند به او کمک کند. (ص204 )
مرد بزرگ دوباره سقوط میکند. کریس و دونا فقط چند دقیقه تمرین او را تماشا میکردند اما شمارش زمین خوردن او از دستشان در رفته است. کریس خم میشود و دستش را برای کمک دراز میکند. این اولین باری است که جیسون متوجه پلیسها میشود. او درحالی که دست کریس را میگیرد به چشمهای او نگاه میکند و درنهایت خود را کنار پیست میرساند. کریس میپرسد: «پنج دقیقه وقت داری جیسون؟ ما راه درازی اومدیم.»
زنی که لباس ژیمناستیک پوشیده است، میپرسد: «خوبی جیسون؟» جیسون سر تکان میدهد و به او اشاره میکند که برود. «آره، دو تا از دوستام اومدن اینجا، فعلاً تمرین رو متوقف میکنم تا باهاشون حرف بزنم.» زن اسکیت باز میگوید «خب ببین من همهی اینا رو مینویسم و برای تهیه کنندهها میفرستم. تو یه آدم شکست خورده و بازنده نیستی، بهت قول میدهم.» «عزیزم تو یه سوپراستاری؛ متشکرم که من رو تحمل کردی و نذاشتی آسیب ببینم.»
- حجم فایل : 82 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 397 ص