پیش نمایش
دانلود کتاب بذر جادو اثر مارگارت آتوود pdf
حال و هوای بچهها عوض شده. اوضاع بهتر است. کار و مشغله همیشه کمکحال بوده. فلیکس آخر هفته برای تهیه لباس و آکسسوار به تورنتو سفر میکند. ماشینش را در ایستگاه راه آهن میکشیوگ پارک میکند و با قطار میرود چون طاقت ترافیک و دنبال جای پارک گشتن را ندارد. خیلی وقت است شلوغی محیطهای شهری برایش آزار دهنده شده.
بچهها فهرستی از اقلام مورد نیاز تهیه کردهاند. فلیکس وعده نداده که همه را تهیه کند، اما قول مردانه داده که تمام سعیاش را بکند. آنماری سه تا عروسک از پرنسسهای دیزنی سفارش داده. خودش گفت میتوانسته اینترنتی سفارش دهد اما اعتبار کارت بانکیاش تمام شده. فلیکس در ایستگاه یونیون از قطار پیاده میشود و جست وجویش را آغاز میکند. آنماری با گوشی هوشمندش نقشهای برای فلکیس تهیه کرده و مکانهای مورد نظر را نشانه گذاری کرده.
اولین توقفگاه فلیکس یک اسباب بازی فروشی است که چند ایستگاه مترو با راه آهن فاصله دارد. حالا میتواند خوب به این جور مغازهها دقیق شود. میراندا دیگر در سنی نیست که اهل اسباب بازی باشد. فلیکس مقابل ویترین جلویی میایستد و تماشا میکند. یکبار دیگر ویترین را از نظر میگذراند، همه چیز پلاستیکی است و مقوایی. دل به دریا میزند و وارد میشود. (ص76 )
نفس عمیقی میکشد، شیرجه میزند به سرزمین آرزوهای ویران شدهاش؛ سرزمین امیدهای از یاد رفتهاش. داخل مغازه برای او زیادی پرنور است، زیادی روشن و شاد است، تحملش را ندارد. چیزی در سینهاش بال بال میزند اما خودش را جمع وجور میکند و محکم پیش میرود. وقتی به سلامت وارد مغازه میشود، به بخش اسباب بازیهای ساحلی میرود؛ هر چیزی که امکان شناور شدن داشته باشد آنجا موجود است.
همان طور که اسباب بازیهای رنگارنگ را بررسی میکند، دخترک فروشنده به سویش میآید: میتوانم کمکتان کنم؟ فلیکس میگوید : «متشکرم. دو تا قایق میخواهم؛ یکی بیشتر شبیه قایق پارویی باشد و آنی کی کمی بزرگتر، شبیه قایق بادبانی» نه، فلیکس به دنبال ماکت قایق نیست. چیزی میخواهد که واقعاً روی آب بایستد، مثل اسباب بازیهای حمام یا… دخترک میگوید «آها برای نوه هاتان میخواهید؟» (ص77 )
«نه دقیقاً، بیشتر حکم عمو را دارم تا پدربزرگ» باهم از میان قایقها انتخاب میکنند. قایق کوچکتر را میشود با تکه پارههای پارچه پوشاند، بزرگه هم برای طوفان مناسب است. دخترک میپرسد «چیز دیگری هم میخواهید؟ میتوانم یک سری وسایل مخصوص آب نشانتان بدهم که باب میل کوچولوهاست؟ بازوبندهای بادی، شبیه پروانه طراحی شدهاند. جان میدهند برای دختربچه ها؛ و این میله شناهای رنگین کمانی هم خیلی پرطرفدارند.»
اینها را میگوید و چشمش به نگاه خالی و سرد فلیکس میافتد. فلیکس میپرسد «خب، شما هیچ کدام از… آم… پرنسسهای دیزنی را دارید؟» دخترک میخندد «اوه بله، یک کرور از پرنسسها را داریم» فلیکس با خودش فکر میکند دخترک تو دانشگاه تاریخ خوانده یا چی که از واژهٔ «کرور» استفاده کرد؟ دختر میگوید «آنجا.» کمکم فلیکس برایش خنده دار میشود. مهم نیست. فلکیس با خودش فکر میکند بگذار به نظرش خنده دار برسم
- حجم فایل : 46 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 237 ص