فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب بهترین زمان مردن اثر الیف شافاک Pdf
عابد دیگر حرف های او را نمی شنید، حرف نمیزد و حتی نفس نمی کشید. چانه چال افتاده خود را به همراه سرش بالا برد. مانند یک سربازی که در دستان دشمن اسیر شده ولی غرور خود را از دست نداده است، سرش را بالا گرفت و با قدم های مطمئن به راه افتاد. بعد از آن نیز از راه رفتن منصرف شد و شروع به دویدن کرد. بار دیگر آبریزش دماغش شروع شده بود.
عمر بدون اینکه بداند عابد به کجا رفته و غافل از نتایجی که این مسئله می توانست به بار بیاورد؛ نشسته بود که عابد با عجله به طبقه بالا رفت تا خود را به درون حمام پرت کند؛ ولی در قفل شده او را پس زده بود. در حالی که متعجب در مقابل در ایستاده بود؛ در تا آخر باز شد و دختر جوان و بلند قدِ سیاه پوستی که سیاه ترین و براق ترین چشم هایی را داشت که عابد در طول عمر خود دیده بود، با یک لبخند گشاد بیرون آمد.
در حالی که لبخندی از روی خجالت میزد گفت: «عذر می خواهم من در حمام بودم. من وینسا هستم. شما هم باید عبدل باشید؟!!!…» عابد غمگین سرش را چرخاند ولی از آنجایی که در حمام چیز زیادی برای نگاه کردن نداشت دو سه ثانیه بعد مجبور شد سرش را بار دیگر بچرخاند و به صورت دختر نگاه کند. تصحیح کرد: «راستش عابد است». در حالی که دماغ خود را میکشید تک تک حرف های اسمش را هجی کرد.
- حجم فایل : 67 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 412 ص