فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب به کسی مربوط نیست اثر جومپا لاهیری pdf
طبیعی ترین کار این بود که پدرش به خانه ی او بیاید و با او زندگی کند. پدرش حتا اشاره ای هم به این مسئله نکرده بود، و پس از فوت مادرش امکان این گزینه هم وجود نداشت؛ آپارتمان شان بیش از حد کوچک بود. ولی در سی یاتل اتاق های اضافی داشتند؛ اتاق هایی که خالی و بدون مصرف مانده بودند.
روما می ترسید پدرش به مسئولیتی تبدیل شود، فشاری اضافی، و مدام در دست وپای او بلولد به نحوی که به آن عادت نداشت. که این به معنای پایان خانواده ای بود که خودش به تنهایی تشکیل داده بود: خودش، آدام و آکاش و فرزند دومش که در ژانویه به دنیا می آمد، و نطفه اش درست پیش از نقل مکان شان بسته شده بود.
تصورش را هم نمی کرد که بتواند مشابه مادرش به پدرش رسیدگی کند، یا غذاهایی را که او می پخت بپزد. با وجود این، از دعوت نکردنش احساس بدتری داشت. این معضلی بود که آدام درکش نمی کرد. هربار مسئله را مطرح می کرد، آدام به مورد آشکار قضیه اشاره می کرد، که روما کودکی دارد که احتیاج به مراقبت دارد، و دومی که در راه است. یادآوری می کرد که پدرش به نسبت سنش از سلامت کامل برخوردار است، و از جایی که بود رضایت داشت. ولی نسبت به فکر دعوت او از پدرش برای آمدن و زندگی کردن با آن ها هم مخالفتی نمی کرد.
اشتیاق او حکایت از نهایت مهربانی، و دست و دلبازی اش می کرد، صفاتی که روما به آن سبب عاشقش بود، با وجود این نگران بود. آیا واقعاً برای آدام بی تفاوت بود؟ می دانست قصد دارد به او کمک کند، لیکن در عین حال می دانست که صبوری او هم حدی دارد. همین قدر که آدام موافقت کرده بود روما کارش را رها کند، هزینه ی سنگینی برای خانه ی زیبایی بپردازند، و فرزند دومی داشته باشند، حاکی از این بود که برای خوشحالی روما از هیچ چیزی فروگذار نمی کرد. ولی هیچ چیز او را خوشحال نمی کرد؛ اخیراً در حین گفت و گویی با هم آدام به این نکته هم اشاره کرده بود.
- حجم فایل : 63 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 399 ص