فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب تنهایی این بود اثر خوان خوزه میاس pdf
روزهای بعدی، النا انگار دیگر ترسش از صندلی دسته دار ریخته بود. قهوه اول صبح اش را روی آن مینوشید. درست زیر تیک تاک و ضرب آهنگهای ساعت که با نظم و ترتیب می نواختند و تحت قانون زمان بندی شدهشان زنجیره ای تیره و تار از حقایق بلند مدت و با اهداف پیش بینی نشده داشت بافته میشد. توطئه ای که زندگی او را در معرض خطر قرار میداد، به نظر میرسید پشت سرش دارد سازمان دهی می شود.
البته نه دقیقاً پشت سرش بلکه در تاریکترین گوشه زندگی اش. روی همان صندلی دسته دار بود که سومین گزارش محوله اش به آژانس کارآگاهی را خواند. اینطور گفته بود: زندگی انریکه آکوستا کامپس را میشود هم در سه خط جا داد، هم در صد صفحه. بسته به اینکه آدم از چه زاویه ای به آن نگاه کند یا چقدر دستمزد برای این داستان به او بدهند یا اصلاً ارزشی که این آدم برایمان داشته باشد.
اینجانب، به دلیل تمایل شخصی و جنس کارهایی که تا این لحظه به بنده محول گردیده علاقه دارم در تحقیقاتم خود را به قول معروف در یک کنجی جا بدهم. در یک فضای ساکت و خاموش، البته اگر بخواهم بهتر توضیح بدهم. حرکات و صداها با چنان وضوحی به این نقطه می رسند که حتی تصورش را هم نمی شود کرد. همین وضوح است که اجازه فراهم کردن گزارش های هدفمند را به ما میدهد، فارغ از اشتباهاتی که از روی احساسات شخصی باشد.
این را می گویم زیرا درخواست گیج کننده مشتری اینجانب که از من میخواهد نظر شخصی بدهم و به علاوه پر شور و حرارت هم باشم، بنده را در برابر تمایلات به قول معروف روشنفکرانه خودم قرار داده. شاید مفهوم روشنفکرانه برای سطح فرهنگی که جامعه به “مایی” که معمولاً این دست کارها را انجام میدهیم نسبت میدهد، زیادی به نظر برسد اما خوب در مورد بنده قضیه از این قرار است و دروغ ندارد که بگویم، پای بی طرفی ای که تهش پولی برایم نداشته باشد نمی ایستم.
بنده بک جرم شناس شکست خورده ام، ولی خوب در نهایت باز هم هرچه نباشد جرم شناسم. مطالعات زیادی در باب این رشته داشته ام و دست نوشته هایی دارم که شاید روزی افتخار چاپ شدن نصیبشان شود، افتخار کلامی که بنشیند بر دل کاغذ.
- حجم فایل : 25 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 104 ص