پیش نمایش
دانلود رمان تیمارستان متروک اثر دن پابلوکی pdf
نیل نمیدانست چطور، اما همان عمل خیره شدن، تمرکز کردنِ او را جای دیگری برد. میتوانست نسیمی که صورتش را نوازش میکرد و سردی پلهی سنگی زیرش را احساس کند، اما انگار… جای دیگری بود. «نور و سایه قاطی میشن. دقیقتر نگاه کن. توش غرق شو. درست همون جاست. توی اون تصویر محو. ببین. یه صورته.» پسر راست میگفت.
وقتی سایهها با انبوه برگهای روی تپه قاطی شدند، نیل یکدفعه یک جفت چشم دید که پلک میزد و دهانی که جوری باز و بسته میشد انگار داشت با بادی که لای برگها میپیچید، بیصدا آواز میخواند. نیل به نفسنفس افتاد و چهره ناپدید شد. رو به پسر چرخید. «اون چیزه واقعی بود؟ مرد سبز؟» پسر خندید: «دیدیش، نه؟» بعد ساکت شد و دوباره به دوردست زل زد. گفت:
«خیلی عجیبه که آدم اینقدر راحت میتونه پیداشون کنه. تو بشین و چند لحظه به هرچی که دلت خواست خیره شو… اونم بالاخره بهت نگاه میکنه.» نیل خوشحال از دیدن کسی که احتمالاً به اندازهی خودش عجیبوغریب بود، لبخند زد. او بیشک آن صورت را لای درختها دیده بود. اگر این پسر هم آن را میدید، پس هر دو مثل هم بودند. و هیچکدامشان هم دیوانه نبودند.
- حجم فایل : 35 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 239 ص