فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب حشاشین اثر تامس گیفورد pdf
پوشش دیوار در چند جا شکم داده و ترکیده بود و آجرهای قهوه ای رنگ زیر آن چشم عابرین را آزار می داد. از میدان گذشتم و در حالی که نگاه های کنجکاو ولگردها همراهی ام میکرد به کافه کهنه و محقری که ویکار از آن به عنوان دفتر استفاده میکرد، وارد شدم. گربه بزرگِ خرمایی رنگی با نخوت و تکبر در قسمت انتهایی پیشخوان کافه دراز کشیده بود به محض دیدنِ من پلکهایش را به هم زد و به میهمان تازه وارد خیره شد دمش مثل آونگ ساعت دیواری آهسته و با طمأنینه به راست و چپ حرکت میکرد.
این حیوان یا همان گربه ای بود که آن را ده سال پیش هم در همین حالت دیده بودم یا جانشین و همزاد آن بود. به هر حال، گربه نه پیر شده بود و نه تغییری در شکل و اندامش دیده میشد. «کلود» پشت پیشخوان ایستاده و گرم گفتگو با مرد طاسی بود که سری گرد داشت و بینی عظیم و گوشتالویش بیشتر از یک سوم سطح صورتش را اشغال کرده بود. عینکی با قاب سیاه به زحمت روی این کوه گوشت جا گرفته بود. این مرد کت و شلوار سیاه و پیراهن سفیدی با کراوات سیاه به تن داشت. مردی که پشت پیشخوان ایستاده بود همان کلود همیشگی و آشنای من بود؛ فقط موهای سر و ریشش خاکستری شده بود رابی به من گفته بود:
«این جا اگرچه محقر و کهنه است اما دفتر کار من محسوب می شود. صاحب کافه، یعنی کلود، استرالیایی است و بنابراین مورد اعتماد من است از این فرانسویهای لعنتی و دغلباز .نیست در تمام پاریس تنها مردی است که میتوانی به او اعتماد کنی.» کلود گفتگویش را نیمه تمام گذاشت و به سراغ من آمد. گربه هم کنار او، از روی پیشخوان به من نزدیک شد و بعد ایستاد و پخ کرد. کلود گفت: «آقای در ایسکیل، سالهاست شما را ندیده ام.
- حجم فایل : 171 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 1046 ص