فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب حقیقت آن طور که میسون باتل گفت اثر لسلی کانر pdf
من و کالوین می رسیم به دفتر مشاور مدرسه. کنار هم لای در گیر می کنیم. بیشتر عمدی است. وانمود می کنیم که گیر کرده ایم. بعد با فشار رد می شویم. کالوین شیرجه می رود روی مبل گنده و دمر می افتد. لای کوسن ها ناپدید می شود. شبیه کوله ای است که آنجا پرت شده باشد. وقتی می نشیند به خنده ام می اندازد. موهای سفیدش سیخ شده است. صدای خانم بلاینی از کنار کتابخانه می آید. می گوید: «سلام کالوین! سلام میسون! ناهارتون رو با خودتون آوردید؟ همون طوری که قرار گذاشتیم؟» برای مان دست تکان می دهد. دست هایش پر هستند. یک سنگ گرد صاف توی یک دستش است و توی دست دیگرش شیشه کوچکی پر از منجوق های براق.
انگشتهایش چسبی اند. بعد، یکدفعه، شیشه دیگر توی دستش نیست. می گوید: «خدای من! انداختمش!» می دانید، یک بار دیگر شیشه منجوق های براق از دست خانم بلاینی افتاد. همه روی زمین ریخته اند و توی قالیچه پشمی کوچک رفته اند. من و کالوین کمکش می کنیم. کالوین یک کارت اندکس برمی دارد. منجوق های کوچک را با کارت سر می دهیم و برمی گردانیم توی شیشه. تعداد زیادی از منجوقها را جمع می کنیم. مقداری رفته توی قالیچه. چند تایی چسبیده به دستهایم. سعی می کنم آنها را بتکانم. ولی پخش می شوند روی تنم. آدم وقتی یک بچه گنده عرق کرده باشد این اتفاق می افتد. خانم بلاینی سعی می کند با جارو دستی آنها را جمع کند.
منجوق های براق محکم به قالیچه چسبیده اند. فکر می کنم: چرا این منجوق ها چسب دارند؟ به نظر کالوین باید قالیچه را ببریم بیرون و تکان بدهیم. خانم بلاینی می گوید ممنون می شود که این کار را بکنیم. بنابراین من یک طرف قالیچه را می گیرم و کالوین طرف دیگرش را روی نوار باریک چمن جلوی مدرسه می ایستیم. قالیچه را تکان می دهیم و منجوق ها پرواز می کنند. سعی می کنم هم قالیچه را خوب و محکم تکان بدهم و هم کار را برای کالوین سخت نکنم. نمی خواهم او هم پرواز کند و پرت شود توی پارکینگ. ولی کالوین رو به راه است و محکم قالیچه را چسبیده. باد منجوقها را می برد. برمی گردیم تو، دست هایمان را میشوریم. بعد دوتا صندلی به هم می چسبانیم.
- حجم فایل : 49 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 207 ص