فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب خون ديگران اثر سیمون دوبووار pdf
روکش مخمل آبی روی گونه هایش نرم و لطیف بود، از آشپزخانه، که از برق مس می درخشید، بوی خوشی از روغن آب شده و شیرینی به مشام می رسید، و از اتاق مطالعه پچ پچ دل انگیزی شنیده می شد. ولی از میان رایحه دل انگیز گل های تابستانی و در کنار شراره های آتش در خلوت زمستانی نوعی احساس گناه مداوم و خستگی ناپذیر پرسه می زد. زمانی که برای گذراندن تعطیلات از خانه دور می شد، آن احساس را به جا می گذاشت. بدون هیچ نوع احساس گناهی ستارگان در آسمان شهاب می ساختند، سیب ها را گاز می زدند و آب سرد پاهای برهنه او را می شست.
اما به مجرد بازگشتش به خانه با تکان دادن پرده های نفتالین زده که روی آنها ملافه های سفیدی برای جلوگیری از کثیف شدن کشیده بودند، دوباره آن احساس را همچنان بردبار و بی کم و کاست باز می یافت. فصل ها یکی پس از دیگری گذشتند. در آن نواحی تغییرات زیادی پدید آمد، داستان های ماجراجویانه تازه ای با جلد طلاکوب چاپ شد، ولی هیچ چیز نتوانست صدای غرش یکنواخت ماشین های چاپ را تغییر دهد. بوی گناه از طبقه زیرین به تمام خانه نشت می کرد. « یک روز این خانه مال تو خواهد شد. » روی دیوار سنگی جلو ساختمان این کلمات حک شده بود « موسسه انتشاراتی بلومار و پسران. » پدرش با قدم های آهسته و سنگین از کارگاه خارج می شد و به طبقه بالا می آمد و وارد خانه بزرگ می شد؛ و با همان آرامی، هوای سنگین را که روی پله ها ماسیده بود تنفس می کرد.
الیزابت و سوزون هیچ نگرانی نداشتند، آنها به دیوارهای اتاقشان عکس و تصویر می آویختند و روی تختخوابهایشان کوسن های زیبا قرار می دادند. ولی او اطمینان داشت که مادرش از آن خلجانی که سبب تیرگی روشن ترین روزها می شد باخبر بود. برای مادر نیز از میان کفپوش درخشان چوبی، پرده های ابریشمی و فرش های گرانقیمت احساس گناه تراوش می کرد. شاید این احساس مادر به شکلی ناشناخته از جای دیگری ریشه گرفته بود و آن را درون خود، همه جا زیر کت های پوست و زیر لباس های پر زرق و برق که هیکل گرد و کوچک او را در خود می گرفت، همراه می برد.
- حجم فایل : 42 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 228 ص