فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب دختران دریاچه اثر وندی وب Pdf
صبح تازه و پرنور در وارتون طلوع کرده بود اما کیت که شب گذشته زیادی نوشیده بود سرگیجه داشت. آخر چرا سیمون آن همه بطری را یکی پس از دیگری باز کرده بود؟ خودش چه فکری کرده که آن همه نوشیده بود؟ تصمیم گرفت همراه آلاسکا به پیاده روی در ساحل برود تا پیش از ملاقات با سیمون هنگام صبحانه حالش کمی جا بیاید. در ساحل چهره ای آشنا را دید و تا چشمش به او افتاد سر جایش میخکوب شد. فکر کرد برگردد و به هتل برود تا مجبور نشود سر صحبت را با او باز کند اما آلاسکا به سگ کوچکی که داشت به طرف آن ها میدوید پارس کرد. نیک استون بلافاصله برگشت و داد زد: «کوئینی! نه!»
اما سگ به طرفشان دوید. کیت قلاده آلاسکا را محکم گرفت. سگهای اسکیمو به این معروفند که به واسطه جثه بزرگ و قدرت زیادشان نسبت به سگهای دیگر بسیار حساس و پرخاشگرند و خیلی راحت می توانند با یک گاز سگی دیگر را بکشند. کیت خودش را میان سگ کوچک و آلاسکا قرار داد و در این میان نیک به سمتشان دوید. اما تلاشهای هر دو ناکام ماند و در برابر چشمان حیرت زده کیت دو سگ مثل دو دوست قدیمی با هم روبه رو شدند همدیگر را بو کشیدند بالا و پایین پریدند و بازی کردند. نیک که به آلاسکا نگاه می کرد گفت: وای عجب سگ گنده ای. سگ اسکیموئه؟»
کیت سرش را تکان داد آره اسکیموئه مال تو چی؟ کورگیه؟؟؟» «همدم وفادار من، کوئینی». اسمش رو از روی معروفترین عاشق نژاد کورگی نذاشتی که… نیک خندید گفت «ملکه الیزابت من اسمش رو نذاشتم به سرپرستی قبولش کردم. دو نفری، با سگهایی که پیشاپیش آنها میدویدند در ساحل شروع به قدم زدن کردند. نیک گفت: «صاحب اصلیش یه خانم پیر بود که مرگ خیلی مشکوکی داشت.» و سنگی را با لگد به داخل آب انداخت معلوم شد که بهش سم داده بودن. «وای نه.» «آره. خیلی بد بود. دامادش این کار رو کرده بود. به هر حال کوئینی در به در شد.
- حجم فایل : 62 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 280 ص