فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب دروغ های کوچک بزرگ اثر لیان موریارتی Pdf
وقتی کلوئی بچه های دیگر را در روز اول مدرسه دور خود جمع کرده بود و در حال زور گفتن به آن ها بود، مادلین تصمیم داشت با دوستش سلست قهوه و کیک بخورد (ریاست، ویژگی بارز کلوئی بود و حتما روزی مدیر یک کارخانه بزرگ می شود.) دوقلوهای سلست سال دیگر به مدرسه می روند و ویژگی بارزشان جنگ و دعوا است. ( مادلین پنج دقیقه پس از حضور آن ها در جمع، سردرد می گیرد. ) سلست همیشه به او کادوی تولد زیبا و گران قیمت می داد و به همین دلیل مادلین بسیار خوشحال بود.
پس از ملاقات با سلست مادلین قصد داشت کلوئی را به خانه ی مادرشوهرش ببرد و با دوستانش نهار بخورد و بعد از آن هم با عجله فِرد را از مدرسه بیاورد. خورشید می درخشید. مادلین کفش های پاشنه بلند دولچه و گابانای خود را پوشیده بود. (این کفش ها را در اینترنت و با ۳۰ درصد تخفیف خریده بود.) با خود فکر کرد امروز روز بسیار بسیار خوبی خواهد بود. « فستیوال مادلین آغاز می شود! » این را شوهرش اِد امروز صبح وقتی در رختخواب برای او قهوه آورد، گفته بود. مادلین برای علاقه ی زیادش به تولد و جشن معروف بود. با این اوصاف هم چهل سال زیاد است!
وقتی از همان راه همیشگی سمت مدرسه می رفت متوجه ی گذر عمر خود شد؛ چهل. اما در چهل سالگی هم هنوز حس پانزده سالگی را داشت. چه سن بی مزه ای! درست وسط عمر انسان! وقتی چهل ساله باشی هیچ چیز دیگر اهمیت زیادی ندارد. وقتی چهل ساله باشی دیگر احساسات در زندگی ات جدی نیستند، زیرا چهل سالگی تمام ذهن تو را پوشانده است. زن چهل ساله ای مرده است! وای خدا! زن بیست وپنج ساله ای مرده است! تراژدی غم، قاتل را بیابید! مادلین اخیرا خبر قتل زن چهل ساله ای را در اخبار شنیده بود و همین موضوع ذهن او را به شدت مشغول کرده بود.
- حجم فایل : 51 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 278 ص