فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب دفاع اثر استیو کاوانا pdf
گاهی شرایطی پیش می آید که واقعاً لازم است انسان به ندای غرایزش گوش کند و گاهی هم لازم است برای انجام کاری به هر وسیله ای متوسل شد. همان طور که روی طاقچه پنجره اتاق هَری ایستاده بودم هم همه غرایزی که داشتم و نداشتم به من می گفتند که پایین بیایم و راه دیگری پیدا کنم چون ممکن است این بار موفق نشوم. ترسم را نادیده گرفتم و دوباره به ایمی فکر کردم. هری احساسم را خواند. اون دختر محکمیه، ادی. اونها کاری باهاش نمیکنن و ما نجاتش میدیم. قراره فردا توی یه جلسه دادگاه شرکت کنم.
ممکنه یه کم از وقتم رو بگیره ولی خیلی زود برمیگردم نگران ،نباش هوات رو دارم میآم کنار قاضی پایک میشینم تا مراقبت باشم. هر کلمه ای که برای تشکر و قدردانی در گلویم شکل میگرفت درجا خفه میشد از داشتن دوستی مثل هری وجودم لبریز از آرامش، خوشحالی و سپاس شد. «چطوری… چطوری میخوای این کار رو بکنی؟ به گابریلا میگم که میخوام برای سنجیدن شایستگیش در کرسی قضاوت دادگاه استیناف، ارزیابیش کنم. به این چیزها فکر نکن من نگران چیزهای دیگه ای هستم توی این راه ممکنه مشکلاتی به وجود بیاد، ولی من تنهات نمیذارم. من باهاتم.
سرم را تکان دادم و دوباره دستش را گرفتم؛ به یاد اولین دفعه ای افتادم که آن دست بزرگ و نرم را سالها قبل در دست گرفتم. وقتی برای اولین بار با هری دست دادم حقه بازیهایم را کنار گذاشته بودم؛ البته تا حدودی. هری دستش را از دستم بیرون کشید و پنجره را بست. در حین حرکت روی طاقچه به این فکر می کردم که آیا شانس دوباره ای برای دست دادن با هری پیدا میکنم؟ هری به خاطر من خطرات زیادی را به جان خریده بود. به گمانم دلیلش وفاداری و شرافت ذاتی او و همچنین پایبندی اش به اصول اخلاقی بود.
هرچند، یک جورهایی می دانستم که هری نسبت به من احساس مسئولیت می کند. او چنین آدمی بود. خوشبختانه باران بند آمده بود؛ هرچند طراوت و برق خاصی به طاقچه پنجره بخشیده بود که حالا بسیار لغزنده به نظر می رسید. در همان حال که پاهایم را به جلو میکشیدم سر خوردم و پای چپم از روی طاقچه در رفت.
- حجم فایل : 86 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 343 ص