فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب دوقلوهای ناتنی اثر نگار مجیری pdf
بچهها یکی یکی و به نوبت درس را ارائه دادند. بجز قسمت اول همه چیز خوب پیش رفت و بچههای کلاس به آن علاقه نشان دادند. بعد از تشویق طولانی، بچهها هر کدام سرجای خودشان نشستند. چیزی به زنگ نمانده بود و لزومینداشت بچهها گروهی بنشینند. زنگ تفریح خورد. دریا گوشه ای از کلاس داشت به ندا گوشزد میکرد که دست از خواندن کتابهای زبان بدن بردارد. سارا هم به آبخوری رفت که برای دوستش آب بیاورد. ترانه هم با دوستش مونا به حیاط رفتند. ترنم، گوشه ای نشسته بود و تنها بچهها را نگاه میکرد. او، هیچ دوستی نداشت که با او دعوا کند یا برایش آب بیاورد یا با هم به حیاط مدرسه بروند تا با هم گپ بزنند. ترجیه میداد گوشه کناری، کتابی باز کند یا درخیالاتش غرق شود تا زنگ بخورد.
از آنجایی که آنروز کتاب نداشت، دوستانش را نگاه میکرد و با خودش خیالپردازی میکرد: «اگه امروز دریا با ندا قهر کنه، ندا چی کار میکنه؟ هیچ کاری؟ گریه؟ شایدم بره به پای دریا بیوفته تا باهاش آشتی کنه!!» خودش هم از فکری که کرده بود تعجب کرد: «این دیگه چه فکریه؟! معلومه که اون دوتا همیشه با هم دوستن. ولی اگه الان یهو دریا بیوفته تو بغل ندا غش کنه چی؟ اون موقع ندا چی کار میکنه؟ اصلا اگه بمیره چی میشه!!» ترنم به خودش سیلی زد: «وا! من امروز چم شده؟! چه فکررای عجیب غریبی به سرم میزنه. اصلا…» صدای فاطیما ترنم را به خود آورد: «خودزنی میکنی؟» ترنم خندید. فاطیما گفت: «تنهایی؟»
ترنم به سرش را به علامت مثبت تکان داد: «همیشه.» فاطیما روی شانه ترنم زد و گفت: «منم امروز تنهام. زری امروز نیمده.» ترنم به او نگاه کرد: «زهرا؟ چرا؟» فاطیما کنار ترنم نشست: «چه میدونم بابا. فکر کنم دوباره پشه ای چیزی لگدش زده!!» هر دوخندیدند. ترنم گفت: «نگو. گناه داره. خب بدنش ضعیفه زود بیمار میشه.» فاطیما با حالت خاصی به ترنم نگاه کرد: «بیمار؟ چه رسمی!! بابا بگو مریض دیگه.» ترنم گفت: «آخه استادمون تو کلاس دفاع شخصی، همیشه میگه بیمار.» فاطیما خواست چیزی بگوید که زنگ کلاس خورد. ترنم از جایش بلند شد و به سمت نیمکت به راه افتاد. گفت: «نمیدونم چرا این روزای آخر نمیگذره. این مدرسه اینقدر طولانی، و تابستون اینقدر کم!
- حجم فایل : 19 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 196 ص