فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب دیو اثر والتر دین مایرز pdf
دوشیزه ابراین قبل از رفتن به من گفت حواسم باشد چیزی را که نمی خواهم دادستان بفهمد در دفترم ننویسم. از دوشیزه ابراین پرسیدم تعطیلات آخر هفته میخواهد چه کار کند؟ اول نگاه عجیبی به من کرد، بعد گفت احتمالاً به تماشای مسابقه خواهرزاده اش میرود. گفت: معذرت میخوام منظورم این نیست که برای اینکه به مسابقه برسم میخوام تو رو ول کنم و برم، بعد بهم لبخند زد.
یک آن تعجب کردم که واقعاً یک لبخند چه معنی هایی که نمی تواند داشته باشد. دوشیزه ابراین ماند. کمی صحبت کردیم، احساس کردم اصلاً دلم نمی خواهد برود، وقتی از او پرسیدم تا به حال چند دفعه به دادگاه آمده لبهایش را جمع کرد و گفت: «خیلی.» به نظر او من گناهکارم. مطمئنم که به نظر او من گناهکارم. وقتی باهم روی نیمکتی که برای ما تعیین کرده اند مینشینیم این را حس میکنم هر چیزی را که بین ما رد و بدل میشود یادداشت میکند.
بعدِ تمام اینها با هر چیزی که دیگران در مورد من میگویند او را به این نتیجه می رسانند که من گناهکارم. به او گفتم: «من گناهکار نیستم.» اما گفت: «نه باید بگی من این کار رو نکردم.» من هم گفتم: «من این کار رو نکردم» سان ست دیروز حکمش را گرفت: «گناهکار» میگفت: «رفیق، زندگی واقعی من اینجاست، اینجا تو زندون، من خودم میدونم جرم کرده ام. حالام باس حبسش رو بکشم، اینکه مهم نیس؛ اصلاً مهم نیس، فوقش هفت تا یا ده تا بهم بدن.
با تخفیفش میشه پنج تا و نصفی تو یه چشم به هم زدن تمومه رفیق! کگم هم نمی گزه.» دارد بزرگتر میشود. اول فقط از اینکه شبها مرا بزنند یا اذیتم کنند می ترسیدم. مثل این بود که یک توپ کوچک توی شکمم باشد. حالا که همه اش فکر میکنم یعنی چقدر به من میدهند، احساس میکنم این توپ بزرگتر شده. مجازات ارتکاب به قتل بیست و پنج سال است که با تخفیفش میشود دست کم بیست سال.
من نمیتوانم بیست سال اینجا باشم. واقعاً نمی توانم. اینجا همه در مورد اینکه چطور حال یکی را بگیرند صحبت میکنند یا اینکه چرا اینجا هستند. فکر و ذکرشان فقط همین است؛ که البته تمام فکر من هم همین است مگر من چه کار کرده ام؟ فقط رفتم توی داروخانه تا یک آدامس نعنایی بخرم و بعد آمدم بیرون. آخر این کار چه اشکالی دارد؟ من آقای نزبیت را نکشته ام!
- حجم فایل : 25 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 128 ص