فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب راهنمای ماهیگیری و شکار برای دخترها اثر ملیسا بنکس pdf
رژهایی را که دیگر ازشان استفاده نمی کرد میداد به من، روسری های ابریشمی که فکر می کرد ممکن است خوشم بیاید. یادم می انداخت فروشگاه های برگدورف یا بارنی حراج گذاشته. یک آپارتمان برایم پیدا کرد که نصیب دوستم، سوفی، شد. اولین دفعه که میمی خواهش کرد دست نویسش را بخوانم گفت «گمون کنم تو از این خوشت بیاد.» اما چیزی نگذشت که نسخه ها روی هم کوه شدند. هر کدام را که حوصله نداشت بخواند میداد به من، کوهی تمام نشدی. رفتارش دوست داشتنی بود، انگار داشت درخواستی می کرد که تو هم می توانستی ردش کنی.
بدون این که خودم بفهمم، به جای این که ویراستاری کنم شدم دستیاری که او می خواست. همیشه حرف هایش را قطع می کرد که راه و کار انتشارات را یادم بدهد. باید جلوی خودم را می گرفتم و نمیگفتم، بله، میدانم، چون طوری میشد که انگار از یاد دادن خانم ناراضی ام و انگار که کمتر و کمتر از بقیه می دانستم. مدتی بعد، انگار نگاهش بهم تغییر کرده بود. مدام داشت فکر می کرد چه هستم و چه خواهم شد. میدانستم به من علاقه دارد و کارش کاملا منطقی است. آن روز عصر شیشه ی ادکلنش را آورد جلو، عین همیشه مچ دستم را بردم که رویش عطر بزند.
بعد گفت یکی از نماینده هایش زنگ زده و درباره ی رمان اعماق جنوب پرسیده، رمان عاشقانه ای که چند هفته پیش دستمان رسیده بود به من خبردار بودم؟ گفتم نگاهش می کنم. البته می دانستم کجاست – زیر میزم بود، همه ی نسخه هایی را که نخوانده بودم می گذاشتم آنجا. اعماق جنوب را انداختم توی کیف، به بلانکا شب به خیر گفتم و رفتم به کتاب خوانی برسم. کتاب فروشی آنقدر شلوغ بود که مجبور شدم پشت قفسه ها بایستم. یک نفر پشت میکروفون داشت به همه خوشامد می گفت.
داشتم کاپشنم را در می آوردم و تا می کردم که شنیدم سخنران گفت «… ویراستار عزیز، آرچی ناکس» | از وقتی به هم زده بودیم فقط چند بار او را در مهمانی و مراسم کتاب خوانی دیده بودم. اولین بار پیشش رفتم، اما فقط سر تکان داد و پشت به من کرد. سوفی گفت چون خیلی دوستم دارد رو برمی گرداند، اما من که این طور حس نکردم. از جایی که ایستاده بودم پیرتر یا متفاوت به نظر نمی رسید. همان ژاکت پشمی اش را پوشیده بود که برایم آشنا بود.
- حجم فایل : 37 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 188 ص