فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب راهی برای رهایی اثر فرانسوا موریاک pdf
وقتی که پل به پسرش فکر می کرد چیزی که به یاد می آورد زانوهای استخوانی، ران های ضعیف و لاغر و جوراب های روی کفش برگشته اش بود. مادر به این موجودِ کوچکِ بیرون آمده از او و به چشمان درشت بی رنگش هیچ توجّهی نداشت. در عوض از این دهان همیشه باز کودکی که بد نفس می کشید و لب زیرین کمی آویخته او -کمتر از مال پدرش- بیزار بود. برای پل همین کفایت می کرد زیرا لبی را به یادش می آورد که از آن نفرت داشت. خشمش دوباره به جوش می آمد. خشم، یا به طور ساده شاید غیظ. ولی فرق گذاشتن بین غیظ و خشم آن قدرها هم آسان نیست. زن به اتاق برگشت. لحظه ای جلوی آینه کمد ایستاد. این بلوز پشمی سبزرنگ را هر پاییز به تن می کرد.
بالاتنه بلوز زیادتر از معمول گشاد بود. این لکه با وجود شستن بلوز دوباره ظاهر شده بود. دامن قهوه ای رنگ با خال هایی از گل، از جلو کمی برآمده به نظر می رسید، درست مثل آنکه آبستن باشد. درحالی که خدا خودش می دانست! زن آهسته گفت: « بارون دوسِرنِس. بارون گاله آس دوسِرنِس پل دوسرنس… » لبخندی لبش را شل کرد بدون آنکه به این چهره اخم آلود را که از مویی کرک مانند پوشیده شده بود روشنی بخشد. ( پسربچّه های سرنس موهای ریش مانند خانم گاله آس را به باد تمسخّر می گرفتند. ) زن در تنهایی می خندید و به ایام دختری اش می اندیشید، سیزده سال پیش از آن، جلو آینه ای دیگر، به خود جرات داده بود که قدم پیش بگذارد، درحالی که همین کلمات را تکرار می کرد:
« آقای بارون و خانم بارون گاله آس دوسرنس… آقای کنستان مولیر، شهردار سابق بردو و خانم مولیر از تشریف فرمایی شما به جشن ازدواج خواهرزاده شان پل مولیر بابارون گاله آس دو سرنس مشعوف خواهند شد. » نه دایی اش، نه زن دایی اش، هرچند که برای خلاص شدن از شرّ او دقیقه شماری می کردند، او را به انجام این دیوانگی تشویق نکرده بودند. حتّی او را از آن برحذر نیز داشته بودند. پس در دبیرستان چه کسی به او آموخته بود که دارندگان القاب را محترم بشمارد؟ تسلیم چه قوه محرکه ای شده بود؟
- حجم فایل : 34 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 54 ص