فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب راه های برگشتن به خانه اثر آله خاندرو سامبرا pdf
سرشبی زنی دیدم که در را باز کرد و چند کیسه زباله بیرون گذاشت. چهره اش به نظرم آشنا آمد. ابتدا خیال کردم کلائودیا است، البته تصویری که از او در ذهن داشتم بسیار دور بود و از این تصویر ذهنی چهره های بسیار میشد ساخت. گونه های استخوانی زن از آنِ انسانی لاغر بود، اما او خود به ناگزیر چاق شده بود. موی سرخش، بافتی خشن و براق داشت. انگار تازه رنگش کرده باشد.
با این که کاملاً در معرض دید بود انگار حس میکرد کسی نگاهش میکند و معذب بود. وقتی راه می رفت انگار نگاهش به درزهای پیاده رو دوخته شده بود. گفتم کاش باز او را ببینم. بعضی روزها رمانی با خودم می آوردم، اما مجموعه های شعر را ترجیح میدادم. چون گسست خواندن آنها کار را برای دید زدن و جاسوسی ساده تر می کرد. شرمنده شده بودم اما دوباره جاسوس شدنم به خنده ام می انداخت.
جاسوسی بودم که این بار هم نمیداند پی یافتن چیست. یک روز عصر تصمیم گرفتم زنگ خانه را بزنم. وقتی دیدم همان زن می آید که در را باز کند گرخیدم. چون تازه متوجه شدم هیچ برنامه ای ندارم و اصلاً نمی دانم خودم را معرفی بکنم یا نکنم. به لکنت گفتم گربه ام را گم کرده ام. اسم گربه را از من پرسید و جوابی نداشتم. پرسید گربه چه شکلی است. گفتم گربه نر است سیاه، سفید و قهوه ای است. زن گفت «پس نر نیست ماده ست.»
گفتم «نره.» گفت «اگه سه رنگه نر نیست. گربه ی سه رنگ ماده ست. و بعد گفت نر یا ماده، این روزها در محله گربه ی بی صاحب ندیده است. رفت تو و آمد در را ببندد که تقریباً فریاد زنان گفتم «کلائودیا!» پرسید «شما؟» خودم را معرفی کردم. گفتم در مایپو همدیگر را می شناختیم. گفتم باهم دوست بودیم. مدت زیادی به من نگاه کرد. هیچ نگفتم و نجنبیدم که خوب نگاه کند. منتظر ماندن برای شناخته شدن حس غریبی است.
- حجم فایل : 22 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 98 ص