فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب راه های رسیدن به خودآگاهی اثر کاملش دی پاتل pdf
آرام سازی سه تمرین هستهای خودآگاهی را کامل میکند. در مقایسه با دیگر تمرینها، این روش به تازگی اضافه شده است. علاوه بر این، آرام سازی تمرینی روحانی نیست بلکه هدفش به آرامش رساندن بدن است. با این وجود، آرامش بدنی به ما راحتیِ ذهنی و احساسی میدهد که خود باعث مراقبه عمیق تر است. به همین دلیل ما اغلب قبل از انجام مراقبه از آرام سازی استفاده میکنیم.
این روش حتی میتواند به تنهایی به عنوان ابزاری برای کاهش استرس بسته به ترجیح ما استفاده شود. من به وضوح آشنایی با این روش را به یاد میآورم در دفتر داجی نشسته بودم که رو به من کرد و گفت: «بگذارید نشان دهم چگونه آرام شوید.» او مرا در مرحله مرحلهٔ این روش راهنمایی کرد. بعد از هر مرحله مکث کوتاهی میکرد تا آرام سازی تأثیرش را بگذارد.
وقتی صحبتش تمام شد چنان سکون و آرامشی در خودم احساس کردم که نمیخواستم حتی یکی از ماهیچه هایم را تکان دهم، نمیخواستم چشمانم را باز کنم و حتی نمیخواستم هیچ فکری به ذهنم بیاید. در واقع آن آرامش، آن قدر عمیق بود که انگار داشتم مراقبه میکردم. اکنون پس از یک سال من و داجی به این موضوع پرداختیم که چرا داجی روش آرام سازی را به تمرین خودآگاهی افزود.
گمان میکنم قبلاً آرامش آسانتر به وجود میآمد؛ آن زمان سبک زندگیمان با امروز بسیار متفاوت بود. این روزها، باید آگاهانه به خودمان آرامش بدهیم. ببینید به چه وضعی رسیده ایم که باید برای بیکوششی کوشش کنیم. بیکوششی برای مراقبه لازم است، اما به جای آن، ما هم تلاش ذهنی و هم تلاش فیزیکی میکنیم. وقتی برای مراقبه مینشینیم دائماً خودمان را تنظیم و سازگار میکنیم.
بدن، افکار و آگاهیمان را تنظیم میکنیم، بنابراین مرتباً تلاش میکنیم تا آگاهی نامنظم و بی ثباتمان را به آرامش برسانیم. آیا با این همه حرکت و تقلا امکان دارد به آرامش برسیم؟ گفتم «این وضعیت بیشتر ما را بیقرار میکند. جست وجو برای سکون به ایجاد بیقراری میانجامد.» داجی گفت این گونه عصبی میشویم و تحت فشار قرار میگیریم. به شما میگویم کوشش نکنید، به شما میگویم آغوش خود را بگشایید. اما چیزی طلب نکنید و اصرار نکنید.
شما میپذیرید و میگویید چشم، هیچ کوششی صرف مراقبه نمیکنم، در پی چیزی نیستم و چیزی طلب نمیکنم. اما وقتی مراقبه میکنید چه اتفاقی میافتد؟ برای مدتی داجی سؤال را معلق گذاشت و داستانی تعریف کرد: روزگاری پسر کوچکی در دامنهٔ کوه های هیمالیا زندگی میکرد. یک روز صبح که از خواب بیدار شد مرتاضی را در حال پرواز در آسمان دید. پسر تحت تأثیر قرار گرفت.
هر چه بیشتر راجع به مرتاضِ پرنده فکر میکرد، بیشتر دلش میخواست مانند او پرواز کند. به همین دلیل تصمیم گرفت راه او را دنبال کند. یک روز صبح زود، ساکی کوچک برداشت و خانه را ترک کرد. بعد از پرسش از این طرف و آن طرف و پیمودن مسیر اشتباه، بالاخره، روستاییان او را به طرف کلبهٔ آن مرد راهنمایی کردند.
- حجم فایل : 83 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 228 ص