فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب رکوئیم اثر آنتونیو تابوکی pdf
پارک تفریحی خلوت بود، فقط مرد روزنامه فروش جلوِ میز روزنامه هایش ایستاده بود. رفتم نزدیکش و او لبخند زد. ذوق زده گفت: « بن فیکا برنده شد، روزنامه ها را خواندید؟ » اشاره کردم نه، هنوز روزنامه نخوانده ام. مرد گفت: « در یک مسابقه شبانه در اسپانیا، در مسابقه ای که جهت خیریه برگزار شده بود. » روزنامه آبولا خریدم و رفتم نشستم روی یک نیمکت. داشتم می خواندم که تیم بن فیکا چه جوری به رئال مادرید گل زده و پیروز شده که شنیدم یک نفر گفت: « صبح به خیر. » سرم را بلند کردم. جوانکی ریش دار جلویم ایستاده بود؛ تکرار کرد: « صبح به خیر، احتیاج دارم کمکم کنید. » پرسیدم: « چه کمکی؟ » جوانک گفت: « کمک کنید تا چیزی بخورم، دو روز است غذا نخورده ام. »
جوانی بود حدودا بیست ساله، شلوار جین و پیراهن به تن داشت و خجالت زده، انگار که صدقه بخواهد، دستش را به طرفم دراز کرده بود، موهایش بور بود و زیر چشم هایش گود افتاده بود. بی اراده گفتم: « دو روز است که مواد نمی زنی. » و او جواب داد: « فرقی ندارد، غذا بخوری یا مواد بزنی آخرش یکی است، حداقل برای من. » گفتم: « در اصل من با مواد مخدر، سبک یا سنگین، مخالفتی ندارم، امّا فقط به عنوان یک اصل، در عمل مخالفم. می بخشید، آخر من یک روشنفکر بورژوا هستم و زیاد پیش قضاوتی دارم. نمی توانم قبول کنم که شما در یک باغ عمومی با استفاده از مواد مخدر صحنه دلخراش بدن خود را به معرض نمایش بگذارید.
می بخشید امّا با اصول اخلاقی ام جور در نمی آید، حتّی می توانم قبول کنم که در خانه تان، مثل دوران قدیم، همراه با دوستان باسواد و روشنفکرتان، در حالی که به آهنگ موتزارت یا اریک ساتی گوش می دهید این کار را بکنید. » بعد اضافه کردم: « راستی از اریک ساتی خوشتان می آید؟ » پسر معتاد با تعجب نگاهم کرد و پرسید: « از دوستان شماست؟ » گفتم: « نه، یک موسیقیدان فرانسوی است، از نوین گرایان، موسیقیدان بزرگ دوران سوررئالیسم، البته اگر سوررئالیسم را بشود به دوره خاصی نسبت داد؛ عمدتا برای پیانو آهنگ ساخته است، فکر می کنم آدمی عصبی بوده، مثل من و شما؛ هیچ بدم نمی آمد می شناختمش، امّا به دو زمان مختلف تعلق داریم. » پسر معتاد گفت:
« دویست اسکودس، دویست اسکودس برایم کافی است، بقیه اش را دارم، نیم ساعت دیگر “ملخ دریایی” می آید، او بهم مواد می فروشد، به یک بسته احتیاج دارم، خمارم. » بعد دستمالی از جیبش درآورد و محکم فین کرد. چشم هایش آب افتاده بود. گفت: « هیچ می دانید شما آدم بدجنسی هستید، من می توانستم با خشونت با شما رفتار کنم، تهدیدتان کنم، و مثل یک معتاد رفتار کنم، امّا نه، پسر خیلی خوب و مودبی بودم، حتّی از موسیقی هم حرف زدیم، آن وقت شما دویست اسکودس هم نمی خواهید بهم بدهید، باورم نمی شود. » دوباره بینی اش را پاک کرد و ادامه داد: « تازه اسکناس های صدی خیلی هم قشنگ اند، عکس پسوآ رویشان چاپ شده است
- حجم فایل : 48 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 77 ص