فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب زمان زود پیر می شود اثر آنتونیو تابوکی pdf
گرتا با زندگی در ژنو مشکل داشت، چون ژنو در برابر پاریس شهرستان محسوب می شد و شاید همین او را می آزرد. به راستی چیزی نبود که بشود در مراسمی خانوادگی در سالن غذاخوری بگوید. کاش می توانست در آن خانه محکم و استوار که پنجره های وسیعش مشرف به دریاچه بود، بر سرِ آن میز که آراسته به همه نعمت های خدا بود، از کویر بگوید، امّا آن وقت از او می پرسیدند چه ارتباطی با کویر دارد و او جواب می داد ارتباط آنها در تضادشان است. شما در اینجا دریاچه ای باشکوه دارید که لبریز از آب است و حتّی فواره ای وسط آن است که آب را تا صد متر به بالا پرتاب می کند، در حالی که مادربزرگ من در احاطه شن ها بود و وقتی دختربچه کوچکی بود برای یک کوزه آب باید صبح ها بر سر چاه القریب می رفت.
حالا حتّی نام چاه را به خاطر آوردم. برای رفتن تا سر چاه باید سه کیلومتر راه را در تاریکی می پیمود و در راهِ برگشت، زیر آفتاب سوزان، کوزه ای را سه کیلومتر روی سرش می برد. شما قدر آب را نمی دانید، چون آب فراوان دارید. آیا باید این حرف ها را می زد؟ آنها چه گناهی داشتند؟ شاید می توانست بگوید که به یاد اصطلاح شیر و خون افتاده است، به نظرش واقعا وحشتناک بود. زیرا وقتی دختر کوچکی بود، بعضی شب ها مادربزرگ او را با خود به طویله می برد و او مسحور مایع سفیدی می شد که مادربزرگ از پستان بزها در یک سطل مسی می دوشید. سپس سطل را با احترامی درخور موهبتی الهی به خانه می بردند. امّا به نظرش وحشتناک بود که در آن مایع سفید چند قطره خون بچکد.
شاید از وحشت فرار می کرد. امّا نمی توانست این را بگوید، چون خاطره نبود، خیالبافی بود، خاطره ای ساختگی ــ هرگز در آن طویله نبود ــ و با خود فکر کرد: به این ترتیب، با فرار از آن خاطره ساختگی، خود را در اینجا می یابم، میان این خانواده مهربان که با عشق و محبت آغوش بر من گشوده است. از همه شان عذر می خواهم. حرفم منطقی نیست، امّا شاید چون می دیدم دست هایم کمی تیره تر است، اصطلاح شیر و خون واقعا به نظرم عجیب می آمد. شاید به کمی هوای تازه نیاز داشتم. تابستانِ ژنو حتّی گرم تر از پاریس است و رطوبت هوا هم بیشتر است. من از این جشن خیلی لذت بردم. همه شما بسیار مهربانید.
- حجم فایل : 60 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 94 ص