فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب زندگی پس از مرگ اثر ژان ژاک شاربونیه pdf
گوش هایم چیزی نمی شنید، بیشتر مانند… اندیشه ای وسوسه کننده بود. بله، همینطور است اندیشه ای وسوسه کننده بود که به من می گفت: «کتابت را برایش بفرست! کتاب مرگ مغزی را برایش بفرست.» مضحک بود، کتابم هیچ ربطی به ماجرای راگنو نداشت و من دلیل چنین کاری را درک نمی کردم. ولی در مغزم کسی اصرار می کرد: «چرا، چرا، کتابت را بفرست!» و من در ذهن پاسخ میدادم: این امکان ندارد، من حتی نشانی او را ندارم. سپس بی آنکه دلیل این عمل را بدانم، بلافاصله کتاب را بستم و دوباره بازش کردم و این بار در صفحه مقابلم متوجه یک نشانی در شهر پاریس شدم… نشانی فیلیپ راگنوا دوباره در مغزم کسی عجولانه گفت:
دیدی حال دیگر هیچ بهانه ای نداری، بفرستش، منتظر چه هستی؟ از چه می ترسی؟ چیزی را که از دست نمیدهی!» در مقابل آن همه اصرار بیش از این قادر به مقاومت نبودم؛ به اتاق کارم در طبقه بالا رفتم تا از درست بودن نشانی اطمینان یابم. بله، یک فیلیپ راگنو در پاریس وجود داشت و من نشانی اش را در گوشه کاغذی با عجله یادداشت کردم. چاره ای جز اطاعت نداشتم، نقاط مشترک این قضیه زیاد بود؛ همان شب کتابم را همراه با نامه ای که در آن جزئیات آنچه را رخ داده بود شرح داده بودم، برایش فرستادم. هفته بعد نامه ای تکان دهنده به دستم رسید:
فیلیپ راگنو بیستم مه… جناب محترم، از ارسال کتاب مرگ مغزی که مطالعه آن را به تازگی شروع کرده ام، متشکرم. مسلم است که این کاترین بوده که از شما درخواست کرده تا آن را برایم بفرستید. زیرا بیشک بخش و یا قسمتی، چیزی از این کتاب به من مربوط می شود و یا باید مورد توجهم قرار گیرد. آن را در آینده با پیشرفت در مطالعه متوجه خواهم شد. این اولین بار نیست که او از طریق کسی برایم پیام ارسال می دارد. آخرین مرتبه همان روزی بود که نامه شما به دستم رسید (تصادفی شگفت انگیز…) برایتان نقل می کنم.
برای خرید بلیت قطار به ایستگاه راه آهن رفته بودم. روزنامه ای خریدم و در راه بازگشت به نانوایی نیز رفتم. زمانی که به منزل رسیدم… متوجه شدم که دسته کلیدم را گم کرده ام. (من آن را همیشه با پولهای خرد در جیب پشت شلوارم می گذارم. و گاهی وقتها با بیرون کشیدن پول از جیبم، کلیدهایم نیز بیرون می آیند.) تصمیم گرفتم تا راه بازگشت را جهت جستجوی دسته کلیدم طی کنم و از نانوایی شروع کردم. خیر، بانوی نانوایی دسته کلیدی در اطراف صندوقش نیافته بود.
- حجم فایل : 33 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 127 ص