پیش نمایش
دانلود کتاب صمیمیت تجربه اثر روپرت اسپیرا pdf
همۀ تجربهها کاملاً و عمیقاً تحتتأثیر حضور آگاهِ خودِ ماست. بااینحال وقتی تصور میکنیم که صرفاً بخش کوچکی از آن، این بخش کوچک بدن، تحت نفوذ خودم است و نه مابقی آن، آنگاه با مشکل روبهرو میشویم. اگر اینک این بخش از جسم را «من» بخوانیم، بخش دیگر آن و بخشی که تحت نفوذ خودمان نیست، یعنی بخش «غیرِ من» را چه میخوانیم؟ و این بخش دیگر از چه ساخته شده است؟
بیش از این چنین انگاشته نمیشود و از همه مهمتر احساس نمیشود که تحت نفوذ صمیمیت وجود خود ما قرار گیرد؛ بنابراین باید از چیز دیگری ساخته شده باشد. «ماده» نامی است که ما به این «چیز دیگر» میدهیم، هر چیزی که «غیرِ من» است. خویشتن ما تحت نفوذ حضورِ آگاهِ سرزندهای قرار دارد و بنابراین این مطلق، ماده نام میگیرد که بهعنوان چیزی است که تحت نفوذ هوش و عشقی که در خویشتن ما ذاتی است، قرار ندارد.
بهنظر میرسد او مرده، بیجان، مجزا و چیزی به غیر از عشق و هوش است. بااینحال هیچکس هرگز این چیز را که ماده نام دارد، نیافته است. پل سزان، نقاش مشهور بیش از ۱۰۰ سال پیش گفت: «زمانی خواهد رسید که یک هویج تازه، انقلاب به پا خواهد کرد.» آیا زمانش فرا نرسیده است؟ و انقلابی که سزان بدان اشاره داشت، چیست؟
چه مدت طول میکشد که یک دانشمند برخاسته و اعتراف کند این چیز که آن را ماده میخوانیم، هرگز کشف نشده است چراکه هیچ چیز که مطلقاً بهطور صمیمی، تحتالشعاع آگاهی قرار گیرد، وجود ندارد؟ درحقیقت، صرفاً چنین چیزی وجود ندارد. این همان انقلابی است که سزان به آن اشاره داشت و همینطور تمام آنچه میکوشید در آثارش نشان دهد. اگر مفاهیم آن در نظر گرفته شود، هر جنبه از حیات ما را دچار انقلاب خواهد کرد از جمله:
روابط صمیمانه، تحصیلات، بومشناسی، تجارت، استخدام، سیاست و همهچیز. بگذارید مطمئن شویم که این ادراک تجربی بوده و صرفاً یک فلسفۀ غیرِ ثنوی نیست. چشمان خود را ببندید و دست خود را روی صندلی بگذارید. تنها دانش ما نسبت به صندلی، این حس جدید است. درحقیقت در این حس جدید ما یک دست و یک صندلی را تجربه نمیکنیم.
آنجا صندلی/ دست است. این صرفاً اندیشه است که یک دست و یک صندلی را از حس ناب صمیمی و یکپارچه انتزاع و مفهومسازی میکند. حال، این تجربۀ تازه از چهچیز تشکیل شده است؟ ذهن میگوید دست از گوشت و استخوان تشکیل شده و صندلی از جوهری بیجان به نام ماده تشکیل شده است؛ اما در تجربۀ تمام آنچه ما میدانیم، حس است. حس از چهچیز تشکیل شده است؟
آیا مادهای بیجان و بیروح است یا حس صمیمی و مطلقی است که تحتالشعاعِ دانستن و آگاهی قرار میگیرد؟ چشمان خود را بگشایید و به دیوار روبهروی خود بنگرید. تنها دانش ما از دیوار «دیدن» است. هیچچیز به غیر از دیدن وجود ندارد. دیدن، در چه فاصلهای از خویشتن ما صورت میگیرد؟ آیا در فاصلۀ ۱۰ متری ما رخ میدهد یا بهطور مطلق و صمیمانه با خویشتن ما یگانه است؟
دیدن، در تجربۀ حقیقی ما از چهچیز تشکیل شده است؟ آیا هیچ جوهر دیگری غیر از صمیمیتِ وجودِ خود ما در دیدن وجود دارد؟ آیا آن جامد، متراکم و بیروح است یا صرفاً از دانستن یا آگاهی تشکیل شده است؟ حال ما را در نظر بگیرید. آیا دانش ما نسبت به ما چیزی به غیر از دیدن است؟ و آن دیدن، چقدر دور است – میلیونها مایل یا دقیقاً همینجا در صمیمیت بیبُعد وجود خود ما؟
بکوشید چیزی را بیابید که در فاصلهای از خویشتن شما یا مجزا از آن باشد – نه خویشتن ما بهعنوان یک جسم؛ چراکه جسم صرفاً از حس کردن، دیدن، شنیدن، چشیدن و لمس کردن تشکیل شده است و نه از حضورِ آگاه ما. بهوضوح دریابید که ذهن، جسم و جهان هرگز حقیقتاً به این شکل یافت نمیشوند، یعنی به نحوی که به تصور درآیند. تمام آنچه ما میدانیم تجربه است
- حجم فایل : 34 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 187 ص