فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب ضیافت اثر سید مهدی شجاعی pdf
در طول بیستویک سال معلمیش، به یاد نداشت چنین فرجهای به دانشآموز داده باشد. در کلاس او کسی جرات جیک زدن نداشت. بچهها ممکن بود که بیرون از کلاس، پشت سرش، شکلک دربیاورند یا احیاناً ماشینش را پنچر کنند؛ اما اگر کسی در کلاس دست از پا خطا میکرد نتیجه امتحان آخر سالش را همان لحظه میفهمید. با اشتیاق به تجدیدی تن درمیداد که مبادا اصرار و التماس بیشازحد چه رسد به پررویی او را دوساله کند. عادتش این بود که هرسال، اولین بار که وارد کلاس میشد، یک نفر را گناهکار یا بیگناه فرق نمیکرد از پشت میز بیرون میکشید و به باد کتک میگرفت و از کلاس اخراج میکرد. و طبیعتاً تا آخر سال، حضور او در کلاس مساوی بود با سکوتی یکپارچه که حتی قدبلندهای ته کلاس را هم فرامیگرفت.
خیلی از معلمها افسوس اینهمه جدیتش را میخوردند؛ ولی خیلی که تلاش میکردند دو سه جلسه میتوانستند نقش او را بازی کنند و جلسات بعد خودبهخود سر کلاس لو میرفتند و کار خرابتر از گذشته میشد.کافی بود که او وارد کلاس شود و بچهها مشغول فحشکاری و گچ پرانی و لگدپرانی و کشتیگیری باشند. خدا عالم بود که چه بر سر آن کلاس و بهخصوص مرتکبین آن جرائم میآمد. راهی را که بچهها در این مورد دریافته بودند، که به حفظ شیطنت و نیز به دام نیفتادن منتهی میشد، این بود که مبصر در وسط درگاهی کلاس میایستاد و بیجیدن معلم را از انحنای راهرو، با کوفتن مشتی بر در، خبر میداد و معلم با ورود خود، اگرچه میفهمید آنکه دستش گچی است و سرش میخارد.
تازه از پراندن گچ فارغ شده؛ یا آنکه به دنبال خودکارش به زیر میز میرود خندهاش را آن زیر رها میکند؛ یا آنکه آنچنان تصنعی دستبهسینه نشسته است، پایش از زیر به کار دیگری مشغول است؛ اما اگر میخواست وقتش را در کلاس برای بررسی اینگونه مسائل صرف کند، زمانی برای درس دادن نمیماند. ولی بههرحال، همهی اینها هم قبل از شروع درس قابلتحمل بود. به آنها که روشش را نمیپسندیدند یا مسخرهاش میکردند یا از روی خیرخواهی و دلسوزی دم از رفاقت معلم و شاگرد میزدند، بهخصوص به آقای رحمانی که زیاد برای بچهها یقه میدراند، خیلی صریح میگفت: «بله آقا، رفاقت جای خود، اما اگر سر کلاس اجازه نفس کشیدن به کسی دادی، سوارت می شن.
- حجم فایل : 8 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 36 ص