فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب طلوع ستاره مغرب اثر براندون مال pdf
پس بریم سراغ بیزینس. کالا رو آوردی؟ ست از جعبه وسایل ضروری اش هشت باتری بیرون آورد و روی زمین گذاشت. دورن حیرت زده گفت: «می بینی؟ تا حالا همچین صحنه زیبایی دیده بودی؟» نویل گفت: «شروع خوبیه. اما بحث اینه که اینها زیاد دووم نمیارن. باز هم باتری داری دیگه؟» ست اطمینان داد: «زیاد دارم. این فقط یه امتحانه. اگه درست یادم باشه گفته بودین که هم وزن باتری ها طلا میدین .» نویل و دورن به هم نگاهی انداختند. نویل گفت: «فکر کنم ما چیز دیگه ای داشته باشیم که بیشتر ازش خوشت بیاد.»
دورن گفت: «دنبالمون بیا.» است به همراه ساتیرها به سمت یک آلونک سفید رنگ که کمی آنطرف تر از تور بود، به راه افتاد. نویل در را باز کرد و به سرعت داخل شد. با یک بطری در دست بیرون آمد. پرسید: «نظرت چیه؟ یه بطری نوشیدنی به جای اون هشت تا باتری.» دورن گفت: «خیلی خوبه. باعث میشه خیلی زود روی سینهت مو دربیاد. خیلی خوش شانس بودیم که تونستیم همچین چیزی رو از پدربزرگ و مادربزرگت بگیریم.» است به دو ساتیر نگاه کرد: «جدی دارین میگین؟ من فقط دوازده سالمه! فکر می کنین من کی ام؟» نویل چشمکی زد و گفت:
«با خودمون فکر کردیم پیدا کردن همچین چیزی باید واست سخت باشه.» دورن گفت: «درجه یکه ها!» – شاید اون معجون درجه یک باشه. اما من هنوز بچه ام. یه بطری نوشیدنی به چه دردم می خوره؟ نویل و دورن نگاه نگرانی به هم کردند. نویل دستی به موهایش کشید و با حالتی معذب گفت: «آفرین ست. تو…تو امتحان ما قبول شدی. پدر و مادرت باید بهت افتخار کنن.» نویل سقلمه ای به دورن زد. – آره. ما بعضی وقت ها آدم ها رو امتحان می کنیم. سر به سرشون میذاریم.
- حجم فایل : 59 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 311 ص