دانلود کتاب طوطی فلوبر اثر جولین بارنز pdf

فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.

دانلود کتاب طوطی فلوبر اثر جولین بارنز pdf

به نظرم کارکرد راه آهن در رابطه پنهانی فلوبر با لوئیز کوله تا حدی دست کم گرفته شده است. ساز و کار رابطه آنها را در نظر بگیرید. لوئیز در پاریس زندگی میکرد، گوستاو در گراسه. گوستاو پا به پایتخت نمیگذاشت و لوئیز اجازه نداشت در حوالی اقامتگاه گوستاو در حومه پایتخت با او دیدار کند. در نتیجه آنها حدوداً در وسط این دو نقطه یعنی مانت، یکدیگر را ملاقات می کردند، جایی که وجود هتل دو گرند سر به آنها اجازه میداد یکی دو شب آکنده از جذبه های زننده و قرار و مدارهای توخالی داشته باشند. در سالهای بعد این چرخه برقرار بود:

لوئیز خیلی زود قراری عاشقانه ترتیب می داد. گوستاو سر می دواندش. لوئیز التماس میکرد خشمگین میشد، تهدید میکرد. گوستاو بی میل تسلیم میشد و به قراری دیگر رضایت میداد. دیدارشان تنها آن قدر طول میکشید که هوس های گوستاو را سیر و امیدهای لوئیز را از نو بیدار کند. و این طور بود که این مسابقه دو سه پایی پر از آه و ناله راه می افتاد. آیا گوستاو هرگز به سرنوشت مسافری دیگر در آن شهر کوچک فکر کرده بود؟ در حین فتح همین مانت بود که ویلیام فاتح از اسبش افتاد و دچار جراحتی شد که کمی بعد در روآ جانش را گرفت.

راه آهن پاریس به روآ ـ که به دست انگلیسی ها بنا شد – در ۹ مه ۱۸۴۳، یعنی حدود سه سال پیش از اولین ملاقات گوستاو و لوئیز افتتاح شد. زمان سفر به مانت برای هر دوشان از یک روز به چند ساعت کاهش یافته بود. تصورش را بکنید اوضاع قبل از وجود راه آهن به چه شکل میتوانست باشد. آنها یا باید با دلیجان یا با کشتی بخار رودخانه پیما حرکت میکردند؛ وقتی همدیگر را میدیدند خسته و احتمالاً کلافه بودند. خستگی روی هوس اثر میگذارد؛ اما با توجه به مشقتها باید گفت سطح انتظارات با این موقعیت بالا میرفت، زمان بیشتری در اختیارشان قرار می گرفت ـ احتمالاً یک روز کامل – و تعهد عاطفی نیز بالطبع فزونی می یافت.

البته این فقط نظر شخصی من است. اما اگر تلفن در قرن ما رابطه نامشروع را هم ساده تر کرد و هم دشوارتر (قرارهای عاشقانه مخفی گذاشتن راحت تر شد، اما به همان نسبت کنترل کردن آدمها هم ساده تر) راه آهن در قرن پیش از آن اثری مشابه داشت (آیا کسی مطالعه ای تطبیقی درباره گسترش راه آهن و شیوع رابطه نامشروع انجام داده است؟ میتوانم تصور کنم کشیشهای روستاها که درباره این اختراع شیطانی موعظه میکردند و به خاطرش هم مسخره میشدند حق داشتند. البته اگر اساساً چنین حرفی میزدند)