دانلود کتاب علف شبانه اثر پاتریک مودیانو pdf

فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.

دانلود کتاب علف شبانه اثر پاتریک مودیانو pdf

به خودم میگویم که امشب میروم سوار مترو می شوم، تا ژوسیو. در حالی که ایستگاه‌ها پشت سرهم رد می‌شوند مسیر زمان را طی خواهم کرد. آگاموری را نشسته سر همان میز نزدیک پیشخان بار بازخواهم یافت، در بارانی کرم رنگش، کیف دستی سیاه رنگی که در ظرف غذای روی میز گذاشته شده، آن کیف دستی سیاه رنگ که من از خودم میپرسیدم آیا محتوی کتاب‌های درسی دانشکده سانسیه است، که به من گفته بود ممکن است به او اجازه دهند که آزمون کلاس مقدماتی را بگذراند.

می‌توانستم اگر، از آن دسته های چک‌های بانکی یا یک هفت تیر یا برگه های اطلاعاتی که باید به آن دوست مراکشی در خوابگاه دانشجویی منتقل می کرد، همان دوستی که در موردش با من حرف زده بود و منصب «رایزن» را در سفارت داشت، بیرون آورد، غافلگیر نشوم… او را تا ایستگاه ژوسیو خواهم برد و در زمان به عقب سفر خواهیم کرد، در انتهای خط، از اگلیس – دوتوی خارج خواهیم شد. یک شب آرام، یک جای راحت، تقریباً روستایی. به او خواهم گفت: 

«بفرمایین. شما در پاریس امروز هستین. دیگه هیچ چیزی برای ترسیدن ندارین. اونهایی که به شما آسیب میرسوندن خیلی وقته مرده ن. غیر قابل دسترسی هستین. دیگه باجه تلفنی در کار نیست، برای اینکه با من در ارتباط باشین تو هر ساعتی از شبانه روز میتونین از این دستگاه استفاده کنین» و یک تلفن همراه به او خواهم داد. «آره… حواستون رو جمع کنین ژان…. وقتی تو هتل یونیک بودین چندین بار شما رو دیدم که با پُل شاستانیه حرف میزدین… اون شما رو هم درگیر یه ماجرای کثیف می کنه…»

دیروقت بود مردم از تئاتر لوتس خارج می‌شدند و هیچکس دیگر پشت میزهای مقابل ما شام نمی خورد. آگاموری بسیار پریشان تر از آغاز مکالمه‌مان به نظر می‌رسید. احساس می‌کردم می‌ترسد خارج شود و تا زمان تعطیلی در کافه خواهد ماند. دوباره از او پرسیدم «دنی چی؟… شما دقیقاً فکر می‌کنین که اون ماجرای کثیفی که در موردش حرف میزدین…»

مهلت نداد جمله ام را تمام کنم. با لحنی خشک به من گفت: «میتونه براش خیلی گرون تموم بشه… حتا با کارت شناسایی جعلی، ممکنه شناساییش کنن… اشتباه کردم اون رو به هتل یونیک آوردم و بقیه رو بهش معرفی کردم…. اما واسه اینکه یه مهلتی داشته باشه، خوب بود… باید پاریس رو به سرعت ترک می کرد…»