پیش نمایش
دانلود کتاب مائو اثر جانگ چنگ و جان هالیدی pdf
جیانگ کایشک، از اواسط ماه دسامبر «راهپیمایی بزرگ» را به سوی گویجو، نخستین ایالتی که وی خواهان تحت کنترل گرفتنش بود، سوق داد. همان گونه که او از قبل پیش بینی کرده بود، ورود ارتش ۴۰هزار نفره سرخ به گویجو باعث ترس و وحشتِ جنگ سالاران محلی شد. یکی از این جنگ سالاران سابق در یادداشتهای روزانهاش نوشت:
«جیانگ از مدتها قبل خواهان اشغال گویجو بوده است. در حال حاضر ارتش حکومت مرکزی در تعقیب سرخ هاست و به زودی وارد گویجو میشود و من نمیتوانم به درخواستهای او جواب منفی بدهم… من واقعا حال و روز خوشی ندارم. در چنین شرایطی مجبورم خودم را تحت فرمان جیانگ قرار بدهم.» در نوزدهم دسامبر، هشت فوج از ارتش حکومت ملی (یا ارتش ملی گرایان) وارد شهر مرکزی ایالت گویجو شدند…
و بلافاصله آغاز به ساختن فرودگاه نظامی و جاده های مواصلاتی کردند. آنها کمی بعد اکثر مناصب کلیدی حکومت محلی را از آن خود ساختند و به قول آن جنگ سالار محلی، «میهمان در طرفةالعینی به صاحبخانه تبدیل شد.» جیانگ کایشک سپس ارتش سرخ را به سوی هدف بعدی خود در شمال ایالت سیچوان سوق داد. جیانگ از طریق مسدود کردن جاده های دیگر و باز گذاشتن جادهای که به سمت شمال میرفت، قصد انجام این کار را داشت.
نقشه جیانگ این بود که ایالت سیچوان را هم مثل ایالت گویجو اشغال کرده و سپس ارتش سرخ را به سوی ایالت شمالیتر شانشی پیش براند. اما سناریوی مورد نظر جیانگ در پی ورود ارتش سرخ به گویجو، به طرزِ دلخواهِ وی پیش نرفت. دلیل این امر رفتارها و عملکردهای غیر قابل پیش بینی مائو بود. مائو قصد رفتن به سیچوان را نداشت.
با این وصف، انگیزه های مائو برای نرفتن به سیچوان هیچ ارتباطی به جیانگ نداشت، بلکه صرفا مربوط میشد به نبرد وی برای کسب قدرت در داخل حزب متبوعش. مائو به محض ورودِ ارتش سرخ به گویجو، فعالیت خود را برای غصب رهبری حزب آغاز کرد. او برای انجام این کار ضرورتا میبایست مابین دشمنان حزبی خود شکاف میانداخت. مائو به ویژه با دو تن از چهره های کلیدی حزب که از رقبای سابق وی بودند، طرح دوستی ریخت.
این دو نفر عبارت بودند از: وانگ جیا شیانگ معروف به پروفسور سرخ، و لوفو که منصب «نخست وزیری حکومت سرخ» را قبلاً از چنگ مائو درآورده بود. مائو قبلاً با این دو مرد جدال کرده بود، اما حالا تملق آنها را میگفت. زیرا هر دوی آنها به پوکو، فرد شماره یک حزب بخل میورزیدند. وانگ جیا شیانگ و لوفو همراه پوکو در مسکو تحصیل کرده بودند.
پوکو با وجودی که از هر دوی این افراد جوانتر بود اما روی دست آنها بلند شده و منصب ریاست حزب را از آن خود ساخته بود. وانگ و لو احساس میکردند که بعد از رئیس شدن پوکو، از جایگاه تصمیم گیری در حزبشان کنار گذاشته شدهاند. لو سالها بعد گفت: «پو مرا به حاشیه رانده بود و من این احساس تلخ را داشتم که در منصب حزبیام فاقد هرگونه قدرتی هستم.» به این ترتیب لو تصمیم گرفت که دست دوستی به مائو بدهد.
او به یاد می آورد که: «یک روز قبل از عزیمت ارتش سرخ، رفیق مائوتسه تونگ به سراغم آمد و من بدون هیچ ملاحظهای نفرت خودم را [از پو] نزد او آشکار کردم. من از این زمان به بعد تبدیل شدم به دوست نزدیک رفیق مائوتسه تونگ. او از من خواست که ارتباط تنگاتنگی با وی و رفیق وانگ جیا شیانگ داشته باشم. به این ترتیب یک جمع سه نفره به رهبری رفیق مائو تشکیل شد.
این جمع سه نفره در کنار هم و معمولاً سوار بر تختهای روان سفر میکردند. در راهپیمایی بزرگ تختهای روان از چوب خیزران ساخته شده بودند و تنها تعداد محدودی از رهبران حزب و ارتش سرخ اجازه استفاده از این تختها را داشتند. علاوه بر این هریک از اعضای رهبری دارای اسب و تعدای باربر جهت حملو نقل متعلقات شخصیاش بود. رتش، اکثر مسیر طولانی راهپیمایی بزرگ را سوار بر تختهای روان طی کردند. مائو وسایل حمل و نقل ویژهای را خاص خودش طراحی کرده بود که از آن استفاده میکرد. همسر لوفو به خاطر میآورد که «مائو همراه وانگ جیا شیانگ تخت روان ویژهای را طراحی کرده و ساخته بودند.» مائو در حالی که میخواست مهارت خود را به رخ بکشد گفت: «ببینید ما تختهای روان مخصوص خودمان را طراحی کرده و ساخته ایم.»
- حجم فایل : 169 مگابایت
- فرمت : pdf (غیر قابل ویرایش)
- تعداد صفحات : 1176 ص